English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emigration U درون کوچکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
pettiness U کوچکی
smallness U کوچکی
littleness U کوچکی
tininess U کوچکی
exiguity U کوچکی
overlays U بخش کوچکی از برنامه
detail U بخش کوچکی از یک شرح
detailing U بخش کوچکی از یک شرح
microcephalia U سر کوچکی جمجمه کوچک
overlaying U بخش کوچکی از برنامه
overlay U بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance <idiom> U حتی یک شانس کوچکی
epsilon U مقدار کوچکی از هر چیز
landaulet n U گردونه کوچکی که پوششی دارد
dolly U چرخ کوچکی شبیه قرقره
dollies U چرخ کوچکی شبیه قرقره
parcel U دسته قطعه کوچکی از زمین
he has a small p in shimran U او ملک کوچکی درشمیران دارد
card U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
parcels U دسته قطعه کوچکی از زمین
cards U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
puniness U تازه کاری جوانی کوچکی
lobular U شبیه قطعه کوچکی از چیزی
vestry U نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries U نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon U ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
doodads U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
coppice wood U بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
lockets U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
copsewood U بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
salami technique U سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
doodad U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
locket U قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
flocculus U دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
leprechaun U جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
racket ball U گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
slabs U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slab U گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
centriole U ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
altar-niche U [تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
ligule U زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
bronchial tubes U برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
fescue U چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
undergrowth U بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
gablet U [سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند] [معماری]
superscript U ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
credit union U موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
junctions U جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
vanity boxŠcaseŠor bag U قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
junction U جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
rockoon U پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
kilderkin U چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
lanternpinion U چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
swagger cane U عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
arrow pointer U پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
handcar U چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
vaude U نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
accelerating pump U پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
etna U فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
control rocket U راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
punches U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punched U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
punch U قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است
erase U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
pack U ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
packs U ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
erased U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
tracking symbol U علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
erasing U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
platelet U صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
microspacing U خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
middle ear U حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
loader U بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
erases U آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند
bed groins U بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
cookies U فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
cookie U فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود
reentrant U درون رو
insides U درون
inside U درون
internally U از درون
core U درون
abintra U از درون
inward U درون
interiors U درون
cores U درون
interiorly U از درون
interior U درون
ben U درون
inly U از درون
endocarp U درون بر
endogenous U درون زا
in the recesses of the heart U در درون دل
inbound U به درون
inhaul line U درون کش
endobiotic U درون بافتی
online U درون خطی
interpolations U درون یابی
endoderm U درون پوست
endocrinology U درون ریزشناسی
endocardium U درون شامه دل
located inside U در درون قرارگرفته
pronation U درون گرداندن
autochthonous U درون خیز
ataraxia U ارامش درون
transcrystalline U درون بلورهای
underground water U اب درون زمین
inland U درون کشور
interiors U درونی درون
inborn U درون زاد
introspection U درون نگری
introspection U درون گرایی
innate U درون زاد
self reflection U درون اندیشی
introspective U درون نگر
introspective U درون نگرانه
retropulsion U درون ریزی
subjectivism U درون گرایی
ingrowing U درون رویان
interior U درونی درون
subversion U درون واژگونی
throughout U از درون وبیرون
immigration U درون کوچی
intravenously U درون وریدی
endogamous U درون همسری
intradermic U درون پوستی
ingression U درون روی
influent U درون ریز
intramuscular U درون ماهیچهای
idiotropic U درون نگر
intrapsychic U درون روانی
intrafusal U درون دوکی
intrastate U درون ایالتی
intrastate U درون کشوری
intrauterine U درون رحمی
inlier U درون هشته
intramolecular U درون مولکولی
intrapersonal U درون فردی
intradermal U درون پوستی
intracranial U درون جمجمهای
intracellular U درون یاختهای
interstitial U درون شبکهای
intraindividual U درون فردی
insalivate U درون یورش
inrush U درون یورش
inpouring U بسوی درون
inner directed U درون وابسته
introflexion U سوی درون
introjection U درون فکنی
introversion U درون گرایی
endomorph U درون دگرگون
endolymph U درون- لنف
endogeny U درون زایی
endogenous variable U متغیر درون زا
intramolecular U درون ذرهای
endogenous U درون زاد
endogen U درون زایی
endophagous U درون خوار
endoplasm U درون مایه
endopsychic U درون روانی
inwards or inward U سوی درون
intramuscular U درون عضلانی
entotic U درون گوشی
entoptic U درون چشمی
entoderm U درون پوست
endozoic U درون جانوری
endothelium U درون پوش
endosmose U درون راند
endoscope U درون بین
endogamy U درون همسری
introvert U درون گرا
input U درون داد
assimilation U درون سازی
inputted U درون گذاشت
insights U درون بینی
insight U درون بینی
endocrine U درون ریز
inputted U درون داد
on line U درون خطی
inbuilt U درون بافته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com