English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (9270 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water content U درصد رطوبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
optimum moisture content U درصد رطوبت مناسب خاک
Other Matches
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
optimum moisture U رطوبت بهینه رطوبت مناسب
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
percent U درصد
point U درصد
percentage U درصد
rates U درصد
cent- U درصد
cent U درصد
centi- U درصد
rate U درصد
cents U درصد
per cent U درصد
percentages U درصد
percentage U برحسب درصد
at % interest U با بهره 21 درصد
rate U نرخ [درصد]
percent salt U درصد نمک
percentages U نسبت یا درصد
volume percent U درصد حجمی
percentage U نسبت یا درصد
percentages U برحسب درصد
weight percent U درصد وزنی
case fatality rate U درصد مرگ و میر
surcharge U درصد هزینههای اضافی
what p do you receive? U چند درصد می گیرد
trial rate U درصد ازمایش یک محصول
percent U از قرار صدی درصد
surcharges U درصد هزینههای اضافی
pollen counts U درصد گردههای گیاهی در هوا
pollen count U درصد گردههای گیاهی در هوا
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
profit margin U درصد سود از فروش خالص
profit margins U درصد سود از فروش خالص
one hyndred percent column graph U نمودار یکصد درصد ستونی
What percentage of the people are literate? U چند درصد مردم با سواد هستند ؟
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
percentile U محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
wet U رطوبت
Humidifier U رطوبت زن
humidity of the atmosphere U رطوبت جو
moisteness U رطوبت
moistness U رطوبت
precipitation U در صد رطوبت
precipitation U رطوبت
dampness U رطوبت
moisture U رطوبت
dewiness U رطوبت
miosture U رطوبت
wets U رطوبت
dampest U رطوبت
dampers U رطوبت
damp U رطوبت
humidity U رطوبت
wettest U رطوبت
wetted U رطوبت
psychrometer U رطوبت سنج
humidification U رطوبت افزایی
hygrosensitive U حساس به رطوبت
permeable U رطوبت پذیر
impermeable U رطوبت ناپذیر
mustiness U بوی رطوبت
mesic U نیازمند به رطوبت
moisture determination U تعیین رطوبت
moisture content U مقدار رطوبت
relative humidity U رطوبت نسبی
water proof U رطوبت ناپذیر
the vitreoud humour U رطوبت زجاجیه
synovia U رطوبت مفصلی
surface moisture U رطوبت سطحی
specific humidity U رطوبت ویژه
soil moisture U رطوبت خاک
sebaceous humour U رطوبت شحمی
precipitation U میزان رطوبت
dehumidify U رطوبت گرفتن
hydrometer U رطوبت سنج
absolute humidity U رطوبت مطلق
air dry U بدون رطوبت
air humidity U رطوبت هوا
air moisture U رطوبت هوا
free moisture U رطوبت سطحی
free moisture U رطوبت ازاد
humidity U چگالی رطوبت
dehumidification U رطوبت زدایی
desicant U رطوبت گیر
humidity U غلظت رطوبت
hygroscope U رطوبت نما
hygrometer U رطوبت سنج
hygrometry U رطوبت سنجی
humidity U میزان رطوبت
capillaries U رطوبت موئینهای
capillary U رطوبت موئینهای
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
gradient U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
progressive rebate U تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
gradients U درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
to fog off U دراثر رطوبت پوسیدن
wettish U رطوبت دار خیس
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
aqueous corrosion U پوسیدگی در اثر رطوبت
absolute humidity of gas U رطوبت مطلق گاز
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
hyalitis U اماس رطوبت شیشهای
hyalitis U ورم رطوبت زجاجی
groundsheet U فرش رطوبت ناپذیر
groundsheets U فرش رطوبت ناپذیر
hygrology U گفتار در رطوبت هوا
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
silica gel U ماده جاذب رطوبت
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
intravitreous U واقع در درون رطوبت شیشهای
humectant U مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
permeability U قابلیت عبور دادن رطوبت
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
hygrometer U الات وادوات سنجش رطوبت هوا
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
damp land pit curing U نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
hygrograph U دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
psychrometer U دستگاه بخار سنج هوا رطوبت سنج
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
hydrotropism U اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
Recent search history Forum search
1اصلاح ترجمه
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com