English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
seamster U درزگیری کردن
lute U درزگیری کردن
seal U درزگیری کردن
lutes U درزگیری کردن
seals U درزگیری کردن
welds U متصل کردن جوش دادن جوش
weld U متصل کردن جوش دادن جوش
welded U متصل کردن جوش دادن جوش
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
photosensitize U بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
capped U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
deseaming U درزگیری
sedimentation U درزگیری
lutation U درزگیری
caulking U درزگیری
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
seaming machine U ماشین درزگیری
caulking tool U قلم درزگیری
hermetic sealing U درزگیری باجوش یالحیم یاگداز
oakum U الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
attaches U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
electronic cottage U مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
join U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joined U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joins U متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
joins U متصل کردن
apply U متصل کردن
applies U متصل کردن
connect U متصل کردن
pans U متصل کردن
joggles U متصل کردن
joggling U متصل کردن
link U متصل کردن
connects U متصل کردن
colligate U متصل کردن
joggled U متصل کردن
pan- U متصل کردن
tie down U متصل کردن
adjoin U متصل کردن
pan U متصل کردن
join U متصل کردن
adjoined U متصل کردن
joggle U متصل کردن
joined U متصل کردن
applying U متصل کردن
adjoins U متصل کردن
tie in <idiom> U به چیزدیگری متصل کردن
enjoin U بهم متصل کردن
pinned U متصل کردن به گیرافتادن
splices U باهم متصل کردن
enjoining U بهم متصل کردن
enjoined U بهم متصل کردن
splice U باهم متصل کردن
pinning U متصل کردن به گیرافتادن
enjoins U بهم متصل کردن
spliced U باهم متصل کردن
splicing U باهم متصل کردن
catenate U پیوستن متصل کردن
pin U متصل کردن به گیرافتادن
bond U متصل کردن چسباندن اتصال
compact U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts U فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted U فشرده کردن بهم متصل کردن
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
dowel U بامیخ پرچ بهم متصل کردن
to plug U متصل کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
AUI connector U اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
shields U بوسیله سپر حفظ کردن
shield U بوسیله سپر حفظ کردن
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
latches U بوسیله کلون محکم کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
electrotype U بوسیله برق چاپ کردن
latch U بوسیله کلون محکم کردن
wet down U بوسیله اب پاشی خیس کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
postcard U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcards U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
labiovelar U تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
percutaneous perspiration U عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
scalded cream U سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
harnessing U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harness U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
harnessed U یراق کردن یراق اسب متصل به ارابه
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
garrote U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
chains U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
ambulances U بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance U بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
tie U متصل کردن مهار کردن مهار
ties U متصل کردن مهار کردن مهار
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
anchored U متصل به
connected U متصل
on line U متصل
contiguous U متصل
clung U متصل
conjunct U متصل
continuous U متصل
joint U متصل
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
feeds U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed U روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
coupler U متصل کننده
fixed shell U گلوله متصل
connectedly U بطور متصل
connector U متصل کننده
adjacent span U دهانه متصل
coherently U بطور متصل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com