Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fliers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flier
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gaggles
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggle
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
pounce
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
acute
U
تیزرو
in plant
U
درحال رویش درحال رشد
inflight reliability
U
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
runway
U
راه پرواز باند پرواز
runways
U
راه پرواز باند پرواز
sortie
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
sorties
U
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status
U
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
carrousel
U
گردونه
rotors
U
گردونه
rotor
U
گردونه
porte cochere
U
در گردونه ور
motor car
U
گردونه خودرو
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
passes
U
گردونه گدوک
drum
U
گردونه دوار
motor cars
U
گردونه خودرو
pass
U
گردونه گدوک
memory drum
U
گردونه یاد
turntables
U
صفحه گردونه
drummed
U
گردونه دوار
gipsy
U
گردونه هرزگرد
trailer
U
یدک گردونه
training gear
U
گردونه در سمت
turntable
U
صفحه گردونه
activity wheel
U
گردونه فعالیت
locomobile
U
گردونه خودرو
gipsy
U
گردونه دوار
knob
U
پیچ گردونه
knobs
U
پیچ گردونه
passed
U
گردونه گدوک
trailers
U
یدک گردونه
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
smoked drum
U
گردونه ثبت کننده
pill box
U
قوطی گردونه کوچک
wagonette
U
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
slugged
U
جانور تنبل گردونه کندرو
slugs
U
جانور تنبل گردونه کندرو
slug
U
جانور تنبل گردونه کندرو
landaulet n
U
گردونه کوچکی که پوششی دارد
traction engine
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
ralliear
U
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
to p a vehicle or horse
U
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
traction engines
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
flying ambulance
U
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
porte cochere
U
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
landdau
U
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است
kittereen
U
یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
beacon flight
U
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
inflight phase
U
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
feverous
U
درحال تب
dormant
U
درحال کمون
to be on the grin
U
درحال پوزخندبودن
suspense
U
درحال تعلیق
suspensive
U
درحال توقف
on one's knees
U
درحال خضوع
dying
U
درحال نزع
suspensive
U
درحال تعلیق
on stream
U
درحال فعالیت
on the boil
U
درحال جوشیدن
station
U
جا درحال سکون
aglow
U
درحال اشتعال
sejant
U
درحال جلوس
reelingly
U
درحال تلوتلو
shiveringly
U
درحال لرز
ongoing
U
درحال پیشرفت
perlexedly
U
درحال اشفتگی
perdue
U
درحال کمین
struck
U
درحال اعتصاب
perdu
U
درحال کمین
moribund
U
درحال نزع
functioning
U
درحال کار
in a wrought up state
U
درحال عصبانی
amort
U
درحال مرگ
amok
U
درحال جنون
kissing kind
U
درحال اشتی
high water
U
دریا درحال مد
stationed
U
جا درحال سکون
stations
U
جا درحال سکون
latent
U
درحال کمون
nascent
U
درحال تولد
blushingly
U
درحال شرمندگی
For the time being. At peresent. presently.
U
درحال حاضر
in child birth
U
درحال زایمان
at the present moment
U
درحال حاضر
tranquil
U
بی جنبش درحال سکون
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
hover
U
درحال توقف پر زدن
the belligernt powers
U
دولتهای درحال جنگ
sobersided
U
فروتن درحال هوشیاری
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
in one's cups
U
درحال میگساری و مستی
hovered
U
درحال توقف پر زدن
sejant
U
درحال چمباتمه زدن
hovers
U
درحال توقف پر زدن
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
sacking
U
درحال یورش وچپاول
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
enravish
U
درحال جذبه انداختن
enrapture
U
درحال جذبه انداختن
ramblingly
U
درحال گردش یاولگردی
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
saleint
U
درحال جست وخیز
saleintiant
U
درحال جست وخیز
hang-ups
U
درحال معلق ماندن
hang-up
U
درحال معلق ماندن
hang up
U
درحال معلق ماندن
flutteringly
U
درحال اشفتگی مضطربانه
pounced
U
درحال حمله با پنجه
pounces
U
درحال حمله با پنجه
jump kick
U
شوت درحال پرش
pounce
U
درحال حمله با پنجه
about to do something
<idiom>
U
درحال انجام کاری
swing up
U
درحال تاب خوردن
rising
U
درحال ترقی یا صعود
pouncing
U
درحال حمله با پنجه
intermediate stock
U
موجودی کالاهای درحال ساخت
to grind out an oath
U
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
to dye in the wool
U
درحال خامی رنگ کردن
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
rehabilitant
U
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
streamer
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamers
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
to dye in grain
U
درحال خامی رنگ کردن
sliding tackle
U
تکل درحال لیز خوردن
sniffle
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffling
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffles
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffled
U
درحال عطسه صحبت کردن
spots
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
underway replenishment
U
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
spot
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
cell phone users while driving
U
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
the dying father said
U
پدر که درحال مردن بود گفت
to souse a burning house
U
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
transient
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
die
U
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
transients
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
neutrino
U
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heels
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heel
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
orbiting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
transient
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
unpopulated
U
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
stranger
U
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
night flying
U
پرواز
night flying
U
شب پرواز کن
flight line
U
خط پرواز
trips
U
پرواز
flightless
U
بی پرواز
flight decks
U
پل پرواز
flight deck
U
پل پرواز
trip
U
پرواز
tripped
U
پرواز
ceilings
U
حد پرواز
sortie
U
پرواز
ceiling
U
حد پرواز
blast-off
U
پرواز
blast off
U
پرواز
sorties
U
پرواز
flight
U
پرواز
flying
U
پرواز
fly
U
پرواز
capstan
U
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
free flight
U
پرواز ازاد
flying ground
U
میدان پرواز
mission ready
U
اماده پرواز
flight operations
U
عملیات پرواز
flying speed
U
سرعت پرواز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com