English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
technologies U دانش فنی تکنولوژی
technology U دانش فنی تکنولوژی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
opto electronics U تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
Other Matches
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
state of the art U جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
tech U تکنولوژی
technologies U تکنولوژی
techs U تکنولوژی
technology U تکنولوژی
nuclear engineering U تکنولوژی هستهای
elecric technology U تکنولوژی برق
neutral technology U تکنولوژی خنثی
backstop technology U تکنولوژی پشتیبان
electrotechnology U تکنولوژی برق
technology transfer U انتقال تکنولوژی
backstop technology U تکنولوژی با صرفه
choice of technology U انتخاب تکنولوژی
nuclear technology U تکنولوژی هستهای
architectonic U تکنولوژی ساختمان
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
technology U ابزارشناسی تکنولوژی
instructional technology U تکنولوژی اموزشی
appropriate technology U تکنولوژی مناسب
technologies U ابزارشناسی تکنولوژی
appropriated technology U تکنولوژی متناسب
soft technology U تکنولوژی نرم
institute of technology U انستیتو تکنولوژی
information technology U تکنولوژی اطلاعات
data processing technology U تکنولوژی پردازش داده
automatic control technology U تکنولوژی اتوماتیک کنترل
labor augmenting tednological progress U پیشرفت تکنولوژی کارافزا
automotive U تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
integrate circuit technology U مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
safety interlock U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety locking device U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
coherence U فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
automotive engineering U تکنولوژی اتومکانیک مهندسی مکانیک اتومبیل
safety interlocks U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
globe valve U شیر بشقابی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
globe valve U شیر سوپاپی [صنعت] [تکنولوژی ] [مهندسی]
safety locking devices U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
mcc U انجمن ریزالکترونیک و تکنولوژی کامپیوترTechnology andComputer icroelectronic
famos U Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار
ergonomics U علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین
reprographics U تکنولوژی ای که شامل واردزیر است فرایندهای تولیدمجدد و نسخه برداری ازمستندات
computer output microfilm U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
computer input microfilm U تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
cim U تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
sciences U دانش
kenning U دانش
gramarye U دانش
gramary U دانش
gramarey U دانش
know how U دانش
science U دانش
cognition U دانش
understanding U دانش
realising [British] U دانش
realizing U دانش
knowledge U دانش
cognisance [British] U دانش
wisdom U دانش
knowledge U دانش
know-how U دانش
scholarships U دانش
scholarship U دانش
architectonic U دانش معماری
knowledge representation U نمایش دانش
knowlege representation U نمایش دانش
in ken U د رحدود دانش
knowledge engineer U مهندسی دانش
knowledge representation U بازنمود دانش
kith U دانش و معرفت
knowing faculty U قوه دانش
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
witting U معلومات دانش
maieutic U دانش مامایی
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
organum U وسیله دانش
to a knowledge U دانش اندوختن
pansophism U دانش مطلق
patrons of learning U دانش پروران
philomath U دانش پرست
technical know how U دانش فنی
schoolfellow U کسب دانش
polymathy U دانش زیاد
onomastics U دانش نام
omniscience U دانش بی پایان
ominscience U دانش بی پایان
photology U دانش روشنایی
normal school U دانش سرا
teacher's college U دانش سرا
physical science U دانش مادی
life sciences U دانش زیستی
life science U دانش زیستی
polyhistor U دانش بسیار
student U دانش اموز
educating U دانش اموختن
an encourouges of science U دانش پرور
aeronautics U دانش هوانوردی
erudition U فضل و دانش
alumnus U دانش اموخته
learning U دانش یادگیری
pupils U دانش اموز
schoolboys U دانش اموز
schoolboy U دانش اموز
academy U انجمن دانش
academies U انجمن دانش
letter U معرفت دانش
letters U معرفت دانش
students U دانش اموز
smattering U دانش سطحی
educates U دانش اموختن
computer awarness U دانش کامپیوتر
educate U دانش اموختن
scholar U دانش پژوه
thermodynamics U دانش دماپویایی
postgraduates U دانش اموخته
postgraduate U دانش اموخته
treatises U دانش نویسه
treatise U دانش نویسه
grader U دانش اموز
strikers U دانش اموز
computer literacy U دانش کامپیوتر
striker U دانش اموز
scholars U دانش پژوه
pupil U دانش اموز
schooling U کسب دانش
statics U دانش پایداری نیروها
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
logic U دانش تفکرات و دلایل
summa U اثار دانش بشری
knowledge U نرم افزاری که دانش
old boys U دانش آموز پیشین
old boy U دانش آموز پیشین
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
geology U دانش زمین شناسی
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
paleology U دانش چیزهای کهنه
gynecology U دانش امراض زنانه
cardiology U دانش قلب شناسی
geogeny U دانش زمین پیدایی
geogony U دانش زمین پیدایی
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
nonrated man U دانش اموز دریایی
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
academician U عضو انجمن دانش
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
phonics U دانش صدا وپژواک
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
lore U دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
farm technology U روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
No less than half the students failed the test. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com