Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stay
U
نقطه اتکاء
staddle
U
نقطه اتکاء
fulcrum
U
نقطه اتکاء
point d'appui
U
نقطه اتکاء
stayed
U
نقطه اتکاء
tenuous
U
بدون نقطه اتکاء
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
mainstays
U
وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstay
U
وابستگی عمده نقطه اتکاء
pivots
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivoted
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivot
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
sheet anchor
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchors
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
diffident
U
دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
behinds
U
اتکاء
dependence
U
اتکاء
behind
U
اتکاء
inexistency
U
اتکاء ذاتی
self-assurance
U
اتکاء به نفس
bearing plate
U
صفحه اتکاء
interdependence
U
اتکاء متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
indpendence
U
اتکاء نفس
atony
U
عدم اتکاء
arc boutant
U
قوس اتکاء
inexistence
U
معدومی اتکاء ذاتی
self reliance
U
اتکاء بنفس خود
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
flecks
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fleck
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fix
U
نقطه کردن
fixes
U
نقطه کردن
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
localizing
U
در یک نقطه جمع کردن
point
U
نقطه گذاری کردن
localize
U
در یک نقطه جمع کردن
punctuating
U
نقطه گذاری کردن
localizes
U
در یک نقطه جمع کردن
localising
U
در یک نقطه جمع کردن
localises
U
در یک نقطه جمع کردن
punctuates
U
نقطه گذاری کردن
punctuate
U
نقطه گذاری کردن
punctuated
U
نقطه گذاری کردن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuating
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
punctuates
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
U
دارای پی کردن
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
self depedence
U
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence
U
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
systemize
U
دارای همست کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
body
U
دارای جسم کردن
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
post tensioning
U
پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com