English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
titlist U دارای عنوان
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
names U عنوان ها
headwords U عنوان
head line U عنوان
headline U عنوان
headword U عنوان
title U عنوان
ground U عنوان
title U عنوان
titles U عنوان
titles U عنوان ها
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
subjects U عنوان ها
topic U عنوان
subject [topic] U عنوان
headlines U عنوان
rubrics U عنوان
appellative U عنوان
topics U عنوان ها
rubric U عنوان
life peers U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
print U عنوان و..
captions U عنوان
life peer U عنوان
caption U عنوان
epithets U عنوان
headings U عنوان
capitulary U عنوان
name U عنوان
epithet U عنوان
themes U عنوان ها
heading U عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
brands U عنوان تجارتی
berth U کسب عنوان
guize U روبند عنوان
start of heading U شروع عنوان
intitule U عنوان دادن به
doctorates U عنوان دکتری
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berths U کسب عنوان
doctorate U عنوان دکتری
in a topic form U بصورت عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
brand U عنوان تجارتی
appropriation title U عنوان سپرده
branding U عنوان تجارتی
superscrible U عنوان روی
untitled U بدون عنوان
on loan U به عنوان قرض
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
captions U عنوان دادن
caption U عنوان دادن
head U عنوان مبحث
the hoy f. U عنوان پاپ
head U سالار عنوان
for example U به عنوان مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
exercise term U عنوان مانور
message heading U عنوان پیام
naturals U حرکت در عنوان
heading U عنوان گذاری
natural U حرکت در عنوان
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
topics U عنوان سرفصل
topic U عنوان سرفصل
heading U عنوان سرصفحه
appropriation title U عنوان اعتبار
language U برنامهای که به عنوان مترجم
lord U عنوان لردی دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
misdirection U گمراهی عنوان غلط
superscription U عنوان روی پاکت
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
clinching U کسب عنوان قهرمانی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
title U واگذارکردن عنوان دادن به
title U دارنده عنوان قهرمانی
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
donna U عنوان مودبانه بانوان
short title U عنوان کوتاه شده
titles U دارنده عنوان قهرمانی
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
lords U عنوان لردی دادن به
subhead U عنوان فرعی مقاله
subhead U عنوان جزء یا فرعی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinched U کسب عنوان قهرمانی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
clinches U کسب عنوان قهرمانی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
heading U سمت سینه ناو عنوان
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com