English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is a long time coming. U او [مرد] خیلی طولش می دهد [دیر می کند] .
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. U طولش نده (زود باش )
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
he may come late U شایددیر بیاید
pay a way the sheet U کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in. U اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
he may come late U ممکن است دیر بیاید
i sat down to recover U نشستم زمین که حالم جا بیاید
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
rising mine U مینی که میتواند به سطح اب بیاید
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
It all depends on how things develop. U بستگی دارد چه پیش بیاید
drown one's sorrows <idiom> U مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
in one's element <idiom> U شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
to refresh [jog] your memory U خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
He is expected to arrive in acople of days. U فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
in large quantities U خیلی خیلی
damn U خیلی
dammit U خیلی
highly U خیلی
copious U خیلی
dumpiness U خیلی
far and away U خیلی
for long U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
very U خیلی
villainous U خیلی بد
very little U خیلی کم
routh U خیلی
not a few U خیلی ها
ten U خیلی
many U خیلی
to a large extent U خیلی
highest U خیلی بزرگ
overstrung U خیلی حساس
too tough U خیلی سفت
subminiature U خیلی کوچک
primely U خیلی خوب
highs U خیلی بزرگ
exceeding U خیلی زیاد
ultraconservative U خیلی محتاط
hit bottom <idiom> U خیلی پست
in no time U خیلی زود
faraway U خیلی دور
extra U بسیار خیلی
immensurable U خیلی قدیم
raff U خیلی زیاد
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
high U خیلی بزرگ
iam in bad U خیلی محتاجم
precisian U خیلی دقیق
very light U خیلی سبک
span new U خیلی تازه
hand and glove U خیلی صمیمی
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
hand and glove U خیلی نزدیک
hand in glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
thank you very much U خیلی متشکرم
superrabundant U خیلی زیاد
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
pixilated U خیلی حساس
once in the blue moon U خیلی بندرت
skinless U خیلی حساس
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
many people U خیلی از مردم
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
sappy U خیلی احساساتی
ritzy U خیلی شیک
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
rotundily U چاقی خیلی
swith U خیلی عظیم
decrepit U خیلی پیر
many people U خیلی اشخاص
many persons U خیلی اشخاص
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
whopping U خیلی بزرگ
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
lower most U خیلی پست تر
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
it is very easily done U خیلی به اسانی
oftentimes U خیلی اوقات
extra- U بسیار خیلی
fortissimo U خیلی بلند
of vital importance U خیلی ضروری
toploftiness U خیلی متکبر
extras U بسیار خیلی
level best U خیلی عالی
level best U خیلی خوب
much worse U خیلی بدتر
lily white U خیلی سفید
often U خیلی اوقات
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
much was said U خیلی حرفهازده شد
senseful U خیلی حساس
pianissmo U خیلی نرم
precipitating U خیلی سریع
by leaps and bounds U خیلی تند
benedicite U خیلی خوب
before you can say knife U خیلی زود
raucous U خیلی نامرتب
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
goody goody U خیلی خوب
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
as stiff as a poker U خیلی خشک
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
corking U خیلی زیبا
open and shut U خیلی سهل
dead slow U خیلی اهسته
seldom U خیلی کم ندرتا
bone dry U خیلی خشک
superabundant U خیلی زیاد
number one U خیلی خوب
He is a loose card . U خیلی ول است
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
parlous U خیلی مهیب
open-and-shut U خیلی سهل
infinitely U خیلی زیاد
frequently U خیلی اوقات
as good as U خیلی خوب
well U خیلی خوب
wells U خیلی خوب
jolly U بذله گو خیلی
whackings U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
quaint U خیلی فریف
piping hot U خیلی داغ
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
pitch-black U خیلی سیاه
pitch black U خیلی سیاه
glorious U خیلی خوب
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
goody-goodies U خیلی خوب
goody-goody U خیلی خوب
far U زیاد خیلی
very good U خیلی خوب
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
many times <adv.> U خیلی از اوقات
often <adv.> U خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
precise U خیلی دقیق
at most U خیلی باشد
really wicked U خیلی محشر
lots U خیلی زیاد
really sick U خیلی محشر
nifty U خیلی خوب
stentorian U خیلی بلند
wicked <adj.> U خیلی خوب
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
cool <adj.> U خیلی خوب
awesome <adj.> U خیلی خوب
great <adj.> U خیلی خوب
immediate U خیلی فوری
giantess U زن خیلی قدبلند
Many thanks! U خیلی ممنون!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com