English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
benedict U خوشحال ملایم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shandygaff U خوشحال
glad U خوشحال
happy U خوشحال
vogie U خوشحال
vivace U خوشحال
lilting U خوشحال
shandies U خوشحال
shandy U خوشحال
sprightly U خوشحال
jolly U خوشحال
bouncy U خوشحال
happiest U خوشحال
happier U خوشحال
wanton U خوشحال
gleesome U خوشحال
gleeful U خوشحال
gayest U خوشحال
gays U خوشحال
gayer U خوشحال
gay U خوشحال
chuffed U راضی و خوشحال
merry U خوش خوشحال
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
sonsy U خوشبخت خوشحال
sonsie U خوشحال نیک انجام
on cloud nine <idiom> U خیلی خوشحال وشاد
be glad to see the back of <idiom> U [خوشحال شدن از رفتن کسی‌]
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
put up a good front <idiom> U وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
She wasn't any too pleased about his idea. U او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
gentler U ملایم
softer U ملایم
lambent U ملایم
gentlest U ملایم
lamblkin U ملایم
soft U ملایم
good natured U ملایم
good-natured U ملایم
temperate U ملایم
good tempered U ملایم
bland U ملایم
softest U ملایم
debonnaire U ملایم
dolce U ملایم
emolliate U ملایم
blandest U ملایم
blander U ملایم
fair spoken U ملایم
moderating U ملایم
moderates U ملایم
moderated U ملایم
moderate U ملایم
sedating U ملایم
sedates U ملایم
sedated U ملایم
sedate U ملایم
clement U ملایم
soft <adj.> U ملایم
mildest U ملایم
meek U ملایم
sottovoce U ملایم
self-possessed U ملایم
benign U ملایم
mild U ملایم
benignly U ملایم
smoothe U ملایم
selfpossessed U ملایم
milder U ملایم
agreeable U ملایم
breezy U ملایم
smooth U ملایم
smoothed U ملایم
smoothest U ملایم
smooths U ملایم
equable U ملایم
good-tempered U ملایم
easier U ملایم
restrained U ملایم
easiest U ملایم
easy U ملایم
mild flavoured U ملایم
smooth <adj.> U ملایم
lentamente U ملایم
gentle U ملایم
lenitive U ملایم
pigeon livered U ملایم
lenis U ملایم
kindly climate U اب وهوای ملایم
kindlity U بطور ملایم
lambencyr U با روشنائی ملایم
lambently U با تابندگی ملایم
larghetto U حرکت ملایم
fail soft U با خرابی ملایم
larghetto U اهنگ ملایم
larghetto U موزیک ملایم
cooling off U ملایم شدن
hand gallop U تاخت ملایم
peanoforte U اهنگ ملایم
od U سوگند ملایم
genialize U ملایم کردن
genial heat U گرمای ملایم
glacis U سرازیری ملایم
milden U ملایم کردن
glacis U شیب ملایم
light breeze U نسیم ملایم
lento U بطور ملایم
gar U سوگند ملایم
temperate climate U اقلیم ملایم
to tone down U ملایم کردن
to tone down U ملایم شدن
fail softly U با خرابی ملایم
shelving U شیب ملایم
kindly U دلپذیر ملایم
andante U نسبتا ملایم
temper U ملایم کردن
tempered U ملایم کردن
tempers U ملایم کردن
softened U ملایم کردن
soften U ملایم کردن
qualifiers U ملایم سازنده
qualifier U ملایم سازنده
odder U :سوگند ملایم
oddest U :سوگند ملایم
suave U ملایم مودب
downy U ملایم نرم
odd U :سوگند ملایم
softens U ملایم کردن
ash tire U اتش ملایم
approximations U محاسبه ملایم
attemper U ملایم کردن
lenient U ملایم باگذشت
gentle slope U شیب ملایم
approximation U محاسبه ملایم
mildly U بطور ملایم
braising U با اتش ملایم پختن
braises U با اتش ملایم پختن
tootled U نی یا فلوت ملایم زدن
braise U با اتش ملایم پختن
reproof U ملامت توبیخ ملایم
tootle U نی یا فلوت ملایم زدن
ruggedly U بطور ناهموار یا ملایم
benignant U خوش خیم ملایم
lentissimo U خیلی ملایم واهسته
reproofs U ملامت توبیخ ملایم
tootling U نی یا فلوت ملایم زدن
braised U با اتش ملایم پختن
lambent U دارای روشنایی ملایم
gentlest U اهسته ملایم کردن
gentler U اهسته ملایم کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
tootles U نی یا فلوت ملایم زدن
basks U باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened U شیرین شدن ملایم کردن
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
sweeten U شیرین شدن ملایم کردن
sweetening U شیرین شدن ملایم کردن
milden U نرم کردن ملایم شدن
basking U باگرمای ملایم گرم کردن
basked U باگرمای ملایم گرم کردن
bask U باگرمای ملایم گرم کردن
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
sweetens U شیرین شدن ملایم کردن
cholerine U اسهال وبایی وبای ملایم
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
open U روشن شدن خوشحال شدن
gladdens U خرسند کردن خوشحال کردن
gladdening U خرسند کردن خوشحال کردن
gladdened U خرسند کردن خوشحال کردن
gladden U خرسند کردن خوشحال کردن
opens U روشن شدن خوشحال شدن
opened U روشن شدن خوشحال شدن
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animations U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animation U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
dulcify U ملایم کردن اصلاح کردن
smooth U صاف شدن ملایم شدن
smooths U صاف شدن ملایم شدن
smoothed U صاف شدن ملایم شدن
smoothest U صاف شدن ملایم شدن
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com