English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recipe U خوراک دستور
recipes U خوراک دستور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
recipe U دستور خوراک پزی
recipes U دستور خوراک پزی
Other Matches
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
tacked U خوراک
messmate U هم خوراک
intake U خوراک
tucker U خوراک
pabulum U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
feed U خوراک
at mess U سر خوراک
feeds U خوراک
butterpump U غم خوراک
nourishment U خوراک
victuals U خوراک
viands U خوراک
passage money U خوراک
food U خوراک
foods U خوراک
repast U خوراک
messes U :یک خوراک
mess U :یک خوراک
repasts U خوراک
nutriment U خوراک
nutriments U خوراک
intakes U خوراک
tack U خوراک
tacking U خوراک
tacks U خوراک
keep U خوراک
keeps U خوراک
chows U خوراک
chow U خوراک
faring U خوراک
meat U خوراک
meats U خوراک
nutrition U خوراک
fares U خوراک
fared U خوراک
fare U خوراک
feeds U خوراک دادن
feeds U خوراک علوفه
dosage U یک خوراک دارو
meal time U موقع خوراک
grubs U خوراک خواربار
piece de resistance U خوراک اصلی
dose U یک خوراک دارو
regale U خوراک لذیذ
snack U خوراک مختصر
snack U خوراک سرپایی
grubbed U خوراک خواربار
meal time U وقت خوراک
grub U خوراک خواربار
feed U خوراک دادن
regaled U خوراک لذیذ
snacks U خوراک سرپایی
regales U خوراک لذیذ
snacks U خوراک مختصر
feed U خوراک علوفه
regaling U خوراک لذیذ
dosages U یک خوراک دارو
kingfisher U ماهی خوراک
nourished U خوراک دادن
gourmet U خوراک شناس
gourmets U خوراک شناس
nourishes U خوراک دادن
feeders U خوراک دهنده
chop house U خوراک خانه
autotroph U خوراک ساز
at meat U سر خوراک یا غذا
insect U کرم خوراک
dish U سینی خوراک
dishes U سینی خوراک
treat U خوراک رایگان
treated U خوراک رایگان
treats U خوراک رایگان
nourish U خوراک دادن
slops U خوراک ابکی
dosed U یک خوراک دارو
heterotroph U خوراک گیر
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
doses U یک خوراک دارو
dosing U یک خوراک دارو
suave U خوش خوراک
hors d'oeuvres U پیش خوراک
plats du jour U خوراک روز
frugal food U خوراک ساده
food gathering U خوراک اوری
hors d'oeuvre U پیش خوراک
feedstuff U خوراک حیوانات
eating house U خوراک پزخانه
insects U کرم خوراک
feeder U خوراک دهنده
to d. up U خوراک گذاردن
junk food U گنده خوراک
junk foods U گنده خوراک
slipslop U خوراک ابکی
sitophobia U خوراک هراسی
eating U خوش خوراک
menus U فهرست خوراک
menu U فهرست خوراک
health foods U خوراک بهداشتی
health food U خوراک بهداشتی
timbale U خوراک دلمه
plat du jour U خوراک روز
boarding house U خوابگاه و خوراک
boarding houses U خوابگاه و خوراک
to give to eat U خوراک دادن
cannon fodder U خوراک توپ
eating U خورد و خوراک
food stamp U تمبر خوراک
food stamps U تمبر خوراک
queasiness U سنگینی خوراک
support [nourish, feed] U خوراک دادن
aliment U خوراک دادن
preparation of food U تهیه خوراک
viand U خوراک ماکولات
dozed U دوز یک خوراک دارو
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
dozes U دوز یک خوراک دارو
convenience food U خوراک پیش پخته
convenience foods U خوراک پیش پخته
dozing U دوز یک خوراک دارو
receivers U جعبه خوراک دهنده
receiver U دستگاه خوراک دهنده
receiver U جعبه خوراک دهنده
feeding group U قسمت خوراک دهنده
feed belt U نوار خوراک دهنده
trencherman U ادم خوش خوراک
hopper U محفظه خوراک دستگاه
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
vegetable diet U خوراک سبزی دار
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
heaters U چراغ خوراک پزی
doze U دوز یک خوراک دارو
receivers U دستگاه خوراک دهنده
kitchen U محل خوراک پزی
fast food U تند خوراک تندکار
Primus U چراغ خوراک پزی
cookers U چراغ خوراک پزی
cooker U چراغ خوراک پزی
kitchens U محل خوراک پزی
dosed U خوراک دوا یا شربت
helping U یک وعده یا پرس خوراک
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
doses U خوراک دوا یا شربت
dosing U خوراک دوا یا شربت
Primuses U چراغ خوراک پزی
heater U چراغ خوراک پزی
larder U گنجه خوراک خوراکی
cuisine U روش اشپزی خوراک
nosh U خوراک سبک خوردن
larders U گنجه خوراک خوراکی
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
dose U خوراک دوا یا شربت
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
thropholyt U لایه خوراک کاه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com