English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
Other Matches
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
go ahead U بفرمایید
go on U بفرمایید
be seated U بفرمایید
sit-down U بنشینید بفرمایید
sit down U بنشینید بفرمایید
Please come down(downstairs). U لطفا"بفرمایید پایین
this wayŠplease U ازاین راه بفرمایید
you are welcome to my book U بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
requested U خواهش
request U خواهش
requesting U خواهش
requests U خواهش
it is my wish that U خواهش من اینست که
at the request of U به خواهش [به درخواست]
requester U خواهش کننده
asks U خواهش کردن
begs U خواهش کردن
wills U خواهش ارزو
willed U خواهش ارزو
will U خواهش ارزو
beg U خواهش کردن
begged U خواهش کردن
asking U خواهش کردن
asked U خواهش کردن
wish U ارزو خواهش
wished U ارزو خواهش
close the door please U خواهش دارم
wishes U ارزو خواهش
ask U خواهش کردن
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
really U احساس میکنم
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
i suppose so U گمان میکنم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
d. wish U خواهش هنگام مردن
d. of a request U عدم قبول خواهش
appetence or tency U اشتیاق خواهش طبیعی
horny <adj.> U مطیع خواهش نفس
what is your pleasure U خواهش شما چیست
randy [British E] <adj.> U مطیع خواهش نفس
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
i will note it down U یاد داشت میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
Please be my guest. U خواهش می کنم مهمان من با شید
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to make a r. for something U چیز یرا خواهش کردن
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
what is your will? U خواهش یا میل یا خواسته شما چیست
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
to a person for a thing U چیزی را ازکسی خواهش کردن یاخواستن
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
egg (someone) on <idiom> U خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
Would you let me know before we get to Durham? U ممکن است خواهش کنم قبل از رسیدن به شهر دورهام مرا خبر کنید؟
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com