English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skyline U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skylines U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be on tenters U میان زمین واسمان معلق بودن
to hold a wolf by the ear U میان زمین واسمان معلق بودن
to be on tenter hooks U میان زمین واسمان معلق بودن
to leave no stone unturned U زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
grade crossing U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
intersected U تقاطع
intersections U تقاطع
line cross U تقاطع خط
weaving U تقاطع
intersects U تقاطع
decussation U تقاطع
intersect U تقاطع
junction U تقاطع
junctions U تقاطع
crossing line U خط تقاطع
chiasma U تقاطع
crosses U تقاطع
street crossing U تقاطع
crossest U تقاطع
crosser U تقاطع
intersection U تقاطع
cross U تقاطع
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
intersection U تقاطع همبر
intersections U تقاطع همبر
tree traversal U تقاطع درختی
intersection point U نقطه تقاطع
crisscross U تقاطع کردن
intersected U تقاطع کردن
angle of erossing U زاویه تقاطع
angle of cutting U زاویه تقاطع
beam grillage U تقاطع تیرها
grade crossings U تقاطع شاهراه
grade crossing U تقاطع شاهراه
intercepts U محل تقاطع
intercepted U محل تقاطع
intercept U محل تقاطع
crossing U نقطه تقاطع
crossing U محل تقاطع
intercepting U محل تقاطع
cross road U تقاطع جاده
crossing plane U سطح تقاطع
weaving section U منطقه تقاطع
weaving distance U طول تقاطع
interlace U تقاطع کردن
intersects U تقاطع کردن
meets U مقتضی تقاطع
meet U مقتضی تقاطع
focus U نقطه تقاطع
focused U نقطه تقاطع
focuses U نقطه تقاطع
focussed U نقطه تقاطع
focusses U نقطه تقاطع
focussing U نقطه تقاطع
road junction U تقاطع جاده
road junction U تقاطع راه
intertwining U تقاطع کردن
intertwines U تقاطع کردن
intertwined U تقاطع کردن
intertwine U تقاطع کردن
point of intersection U نقطه تقاطع
scissor junction U تقاطع مورب
intersect U تقاطع کردن
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
interlacement U درهم بافتگی تقاطع
intersectional U وابسته بمحل تقاطع
crossing tower U برج تقاطع در کلیسا
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
multiway junction U تقاطع چند راه
crossroad U محل تقاطع دو جاده
grade crossing U تقاطع راه اهن
grade crossings U تقاطع راه اهن
intercept point U محل تقاطع [ریاضی]
level crossing U محل تقاطع دو خط راه اهن
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
level crossings U محل تقاطع دو خط راه اهن
meets U مواجه شدن تقاطع کردن
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
meet U مواجه شدن تقاطع کردن
intercross U تقاطع کردن جفت گیری
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
ford crossing U تقاطع جاده با مجاری ابگذر
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
flyover junction U تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
decussate U تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
nick U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
graticule ticks U نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
radio position finding U روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
cross hairs U دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
lackland U بی زمین
globe U زمین
floor U کف زمین
floored U کف زمین
rooter U زمین کن
this earthly round U زمین
tellus U زمین
norland U زمین
cinder track U زمین دو
cinder tracks U زمین دو
soil U زمین
soiling U زمین
soils U زمین
terrain U زمین
land n U زمین
acre U زمین
land U زمین
floors U کف زمین
acres U زمین
grass roots U کف زمین
graze U زمین
grazed U زمین
grazes U زمین
floor U کف زمین
earth U زمین
geodetically U زمین
ground U کف زمین
earths U زمین
aerospace U جو زمین
ground surface U کف زمین
ground U زمین
ground line U خط زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
ground U : زمین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com