Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
money illusion
U
خطای پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
faults
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted
U
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
charging
U
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
horizontal error
U
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation
U
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
monetary
U
پولی
moneyed
U
پولی
mercenaly
U
پولی
moneyary
U
پولی
pecuniary
U
پولی
impecuniousity
U
بی پولی
impecuniosity
U
بی پولی
pocket
U
پولی
pockets
U
پولی
venal
U
پولی
backing
U
پشتوانه پولی
financial inventory
U
ذخایر پولی
loose pulley
U
پولی هرزگرد
polywag
U
پولی واگ
pay patient
U
مریض پولی
financial property
U
داراییهای پولی
tight money
U
کنترل پولی
unit of currency
U
واحد پولی
polyethylene
U
پولی اتیلن
grooved pulley
U
پولی شیاردار
money order
U
حواله پولی
money orders
U
حواله پولی
real
U
غیر پولی
pecuniary liability
U
ضمانت پولی
money illusion
U
توهم پولی
financial property
U
اموال پولی
monetary sector
U
بخش پولی
monetary economy
U
اقتصاد پولی
monetary expansion
U
توسعه پولی
monetary incentive
U
مشوق پولی
monetary unit
U
واحد پولی
monetary targets
U
اهداف پولی
monetary inflation
U
تورم پولی
monetary instruments
U
ابزارهای پولی
money income
U
درامد پولی
monetary policy
U
سیاست پولی
monetary system
U
سیستم پولی
monetary reserves
U
ذخائر پولی
monetary restriction
U
محدودیت پولی
money matters
U
امور پولی
monetary deflation
U
محدودیت پولی
monetary deflation
U
انقباض پولی
monetary convention
U
اتحاد پولی
monetary base
U
پایه پولی
money wage
U
مزد پولی
monetary control
U
کنترل پولی
polymyxin
U
پولی میکسین
monetary assets
U
دارائیهای پولی
dealing for money
U
معاملات پولی
money capital
U
سرمایه پولی
monetary school
U
مکتب پولی
monetary value
U
ارزش پولی
monetary control
U
نظارت پولی
monetary authorities
U
مقامات پولی
monetary base
U
مبنای پولی
reconvert
U
پولی را مجدداتسعیرکردن
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
i am pushed for money
U
ازبی پولی درفشار
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
impecuniously
U
از روی بی پولی یا افلاس
deflation
U
انقباض پولی رکود
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
i owe some money to you
U
یک پولی به شما بدهکارم
he is pressed for money
U
از بی پولی در مضیقه است
hyperdeflation
U
انقباض پولی شدید
finance
U
تامین هزینه پولی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
expansionary monetary policy
U
سیاست پولی انبساطی
dollar area
U
منطقه پولی دلار
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
bimetallic standard
U
پایه پولی دو فلزی
bimetallism
U
نظام پولی دو فلزی
poly vinil chloride
U
کلرور پولی وینیل
contractionary monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
pecuniary externalities
U
پی امدهای خارجی پولی
gold currency system
U
نظام پولی طلا
gold standard
U
نظام پولی طلا
strategic concentration by rail
U
سیستم پولی فلزی
restrictive monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
financing
U
تامین هزینه پولی
finances
U
تامین هزینه پولی
financed
U
تامین هزینه پولی
european monetary fund
U
صندوق پولی اروپا
nonmonetary sector
U
بخش غیر پولی
it was a
U
خوب پولی بود
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
nonmonetary assets
U
دارائیهای غیر پولی
nonmonetarists
U
اقتصاددانان غیر پولی
not for the world
<idiom>
U
دراعضای هیچ پولی
price
U
ارزش پولی کالا
prices
U
ارزش پولی کالا
national money income
U
درامد ملی پولی
feel the pinch
<idiom>
U
دچار بی پولی شدن
free capital
U
سرمایه گذار پولی
money rate of interest
U
نرخ بهره پولی
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
down and out
<idiom>
U
هیچ پولی نداشتند
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
easy money
U
پولی که براحتی بدست اید
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
polyester
U
الیاف یاپارچه پولی استر
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
monetrarist keynesian debate
U
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
the proceeds of the sale
U
پولی که از محل فروش بدست می اید
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
e p u
U
591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
chantry
U
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
contributions
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contribution
U
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
devaluation
U
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
accountability
U
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to give
U
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
To play for love .
U
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
convertible
U
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertibles
U
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
make it up to someone
<idiom>
U
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
corkage
U
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
blockade currency
U
پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush fund
U
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
pewage
U
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
slush funds
U
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
countershaft pulley
U
محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
luck penny
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
luck money
U
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
foot fault
U
خطای پا
cumulative error
U
خطای کل
accumulated depreciation
U
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
drift error
U
خطای راندگی
dynamic error
U
خطای پویا
divide exception
U
خطای تقسیم
dimensional error
U
خطای اندازه
constant error
U
خطای ثابت
continuous error
U
خطای پیوسته
continuous error
U
خطای متوالی
determinate error
U
خطای معین
cumulative error
U
خطای جمعی
random error
U
خطای تصادفی
random error
U
خطای بختایی
probable error
U
خطای ممکن
probable error
U
خطای احتمالی
computational mistake
U
خطای محاسباتی
offensive foul
U
خطای حمله
line transmission error
U
خطای انتقال
logic error
U
خطای منطقی
parallax distortion
U
خطای توازی
logical error
U
خطای منطقی
breached
U
خطای رد یک توافق
machine error
U
خطای ماشین
he did me a great wrong
U
خطای بزرگی .....
observation error
U
خطای مشاهده
intermittent error
U
خطای متناوب
intentional foal
U
خطای عمدی
instrumental error
U
خطای دستگاه
inheritated error
U
خطای موروثی
inherent error
U
خطای ذاتی
intermittent error
U
خطای غیردائمی
individual foul
U
خطای شخصی
indeterminate error
U
خطای تصادفی
indeterminate error
U
خطای نامعین
hard error
U
خطای ملموس
parity error
U
خطای مقایسه
hand out
U
خطای سرویس
memory illusion
U
خطای یاد
parallax distortion
U
خطای پارالکس
fatal error
U
خطای جدی
fatal error
U
خطای مهلک
personal error
U
خطای شخصی
experimental error
U
خطای ازمایشی
error of expectation
U
خطای انتظار
foot fault
U
خطای پا درسرویس
permanent error
U
خطای ماندنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com