English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1455 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
countersink U خزینه دار کردن مخروطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
countersink U خزینه مخروطی کردن
Other Matches
countersink U خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
counterbore U خزینه دار کردن
die sink U خزینه درست کردن
counterbore U خزینه دار کردن استوانه
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
polyconic grid U سیستم شبکه بندی مخروطی سیستم مختصات مخروطی
hopper U خزینه
fisk U خزینه
hoppers U خزینه
flush bolt U پیچ خزینه رو
countersink U خزینه سازی
dimpling U پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
countersink bolt U پیچ خزینه دار
countersink screw U پیچ خزینه دار
countersink nut U مهره خزینه دار
flush bolt U پیچ خزینه روfluorite
cones U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cone U هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
conical U مخروطی
cone shape U مخروطی
fusiform U مخروطی
spiry U مخروطی
cone U مخروطی
cones U مخروطی
conic U مخروطی
conical scanning U تقطیع مخروطی
taper off U مخروطی شدن
cone pulley U صفحه مخروطی
conoid U شبه مخروطی
hyperbola U طرح مخروطی
conoid U مخروطی شکل
reduction crusher U سنگشکن مخروطی
conoidal U شبه مخروطی
cone U ساختمان مخروطی
cramwheel U دنده مخروطی
paraboloid U قطع مخروطی
fusion cone U مخروطی اتصال
conical U مخروطی شکل
hollow cone charge U خرج مخروطی
gothic arch U طاق مخروطی
conoidal U مخروطی شکل
cone antenna U انتن مخروطی
conical spring U فنر مخروطی
lip angle U زاویه مخروطی
conical antenna U انتن مخروطی
chamfered end U راس مخروطی
chamfered end U نوک مخروطی
exhaust cone U مخروطی اگزوز
conic sections U مقاطع مخروطی
conic section U مقطع مخروطی
double cone insulator U مقره دو مخروطی
spire U منار مخروطی
cone shaped U مخروطی شکل
nun buoy U بویه مخروطی
spires U منار مخروطی
conicalness U شکل مخروطی
tail cone U دنباله مخروطی
sharpshooter U زنجره دارای سر مخروطی
bevel gearing U گیربکس دنده مخروطی
conical head lubricating nipple U گریس خور مخروطی
erlenmeyer flask U تنگ مخروطی ازمایشگاه
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
cone type face milling cutter U فرز نوع مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
epi U [مناره مخروطی کلیسا]
spire U تاجک مخروطی کلیسا
timken bearing U یاطاقان غلطکی مخروطی
strobilus U گل اذین مخروطی شکل
automatic lathe for taper turning U ماشین تراش مخروطی
spires U تاجک مخروطی کلیسا
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
helm U [تاج مخروطی کلیسا]
conical U کله قندی مخروطی
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
cone crusher U سنگ شکن مخروطی
conifer U که میوه مخروطی دارند
metal cone tube U لامپ مخروطی فلزی
conifers U که میوه مخروطی دارند
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
tepees U خیمه مخروطی سرخ پوستان
tepee U خیمه مخروطی سرخ پوستان
bevel gear planer U دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
double cone U [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
helical tooth bevel gear U چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
stylographic pen U سرمدادی خودنویسی که نوک مخروطی دارد
gutta U تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
rods and cones [in the retina] U یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
haycock U کومه مخروطی که ازعلف خشک درست میشود
conoid U [فرمی مخروطی شکل در طاق های گوتیک]
bevel gear hob U دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
nose cone U دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
wickiup U کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
drop U [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
bezel U حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
spires U نوک تیز شدن مخروطی شدن
hay cock U کومه مخروطی از علف خشک علف
spire U نوک تیز شدن مخروطی شدن
tapered U باریک شدن مخروطی شدن
taper U باریک شدن مخروطی شدن
tapers U باریک شدن مخروطی شدن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com