English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plexiglas U خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
he is f. of money U پول فراوان دارد
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
French doors U دری که تخته میانیش شیشه مستطیلی دارد
French door U دری که تخته میانیش شیشه مستطیلی دارد
glassine U نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
plastics U پلاستیکها
scanners U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner U وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
redux U خانوادهای از چسبها
phenolics U خانوادهای از پلیمرهای مصنوعی
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
curing U پروسهای که درطی ان بیشترلاستیکهای مصنوعی پلاستیکها و سوختهای جامدتغییر شکل داده و به ترکیباتی با وزن مولکولی بیشتر تبدیل میشوند
black sheep U کسی که مایه ننگ وخجالت خانوادهای باشد
plate glass U شیشه سنگ شیشه تختهای
ink bottle U شیشه مرکب شیشه جوهر
glassman U تاجر شیشه شیشه ساز
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
permalloy U خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
overlays U شفاف
overlaying U شفاف
nitid U شفاف
crystals U شفاف
overlay U شفاف
clear U شفاف
crystal U شفاف
clearer U شفاف
hyaline U شفاف
clearest U شفاف
transpicuous U شفاف
translucid U شفاف
transparently U شفاف
transparent U شفاف
perspicuous U شفاف
transparencies U شفاف
glaze ice U یخ شفاف
crystalline U شفاف
diaphanous U شفاف
pellucid U شفاف
lucid U شفاف
clear ice U یخ شفاف
clears U شفاف
transparency U شفاف
glass wool U پشم یا براده شیشه پشم شیشه
tumbler U لیوان [شفاف]
transparent color U رنگ شفاف
transluscent U نیم شفاف
lucidity U شفاف بودن
clears U شفاف زدودن
opaque U غیر شفاف
shellac U لاک شفاف
translucent U نیمه شفاف
clearest U شفاف زدودن
amorphous U غیر شفاف
translucent U نیم شفاف
clearer U شفاف زدودن
sleek U صاف شفاف
clear U شفاف زدودن
sleeker U صاف شفاف
sleekest U صاف شفاف
translucid U شفاف کننده
hyaloid U زجاجی شفاف
fluoresce U شفاف شدن
black ice U یخ شفاف روی اب
clear picture U تصویر شفاف
sharp picture U تصویر شفاف
sharp image U تصویر شفاف
semiopaque U نیمه شفاف
semigloss U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
semitranslucent U نیمه شفاف
clear varnish U لاک شفاف
fulsome U فراوان
foison U فراوان
oodlins U فراوان
affluent U فراوان
oodles U فراوان
an abundance of U فراوان
superabundant U فراوان
profuse U فراوان
in galore U فراوان
in abundance U فراوان
feracious U فراوان
plentifully U فراوان
exuberantly U فراوان
all out U فراوان
plenty U فراوان
plentiful U فراوان
abundant U فراوان
galore U فراوان
prolific U فراوان
unsparing U فراوان
richly U فراوان
copious U فراوان
redundantly U فراوان
excessive U فراوان
redun dantly U فراوان
exuberant U فراوان
elucidate U توضیح دادن شفاف
elucidates U توضیح دادن شفاف
elucidating U توضیح دادن شفاف
elucidated U توضیح دادن شفاف
fluoroscope U صفحه شفاف رادیوسکپی
rampant vegetation U گیاهان فراوان
teems U فراوان بودن
bounteous U باسخاوت فراوان
rampant U فراوان حکمفرما
abundantly U بطور فراوان
abound with U فراوان داشتن
rife U فراوان عادی
superrabundant U زیاد فراوان
very U چندان فراوان
lots U بسیار فراوان
overflowing U فراوان ریزش
ample U فراوان مفصل
abound in U فراوان داشتن
abundant element U عنصر فراوان
exuberate U فراوان بودن
f. money U پول فراوان
teeming U فراوان بودن
plenty of rain U باران فراوان
abounds U فراوان بودن
abounding U فراوان بودن
abounded U فراوان بودن
abound فراوان بودن
infest U فراوان بودن در
amply U بطور فراوان
it smells of the lamp U با زحمت فراوان
infested U فراوان بودن در
cretaceous U دارای گچ فراوان
feisty U فراوان چابک
teemed U فراوان بودن
teem U فراوان بودن
foison U محصول فراوان
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
post haste U با شتاب فراوان
infests U فراوان بودن در
infesting U فراوان بودن در
a copious choice of food and drink U غذا و نوشیدنی فراوان
shock head U دارای موی فراوان
in deepest sympathy U با دلسوزی بسیار فراوان
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
grow rife U فراوان یا متداول شدن
superabound U زیاد فراوان بودن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
luxuriance U شکوه وجلال فراوان
copiously U فراوان زیاد مفصلا
pervading U فراوان یا شایع بودن
pervades U فراوان یا شایع بودن
pervaded U فراوان یا شایع بودن
pervade U فراوان یا شایع بودن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
to have plenty of time U وقت فراوان داشتن
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Cellophane U لایه پلاستیکی شفاف با بنیان سلولزی
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
overlabour U با رنج فراوان انجام دادن
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
with much pains U با رنج فراوان با زحمات بسیار
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
luxuriate U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriating U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates U فراوان شدن وفور یافتن
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
canopy U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
iceland spar U کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
celluloid U لایه پلاستیکی شفاف ازنیتروسلولز اغشته به کافور
canopies U پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
xerophthalmia U خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
to see through U از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
map template U صفحه شفاف مخصوص نصب روی نقشه
undwe the t. of U بعنوان
by way of U بعنوان
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
under the plea of U بعنوان به بهانه
preparatorily U بعنوان تهیه
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
acrylic U پلاستیک ترموست شفاف ازجنس استرهای پلیمریزه اسیدهای اکریلیک
iceneedle U یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
supervisory U بعنوان بررسی کننده
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com