Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
true
U
خالصانه صحیح
truer
U
خالصانه صحیح
truest
U
خالصانه صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heart felt
U
خالصانه
candidly
U
خالصانه
heart whole
U
بی عشق خالصانه
sinerely
U
خالصانه مخلصانه
Hear hear!
U
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number
U
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
correct
<adj.>
U
صحیح
judiciously
U
صحیح
integer
U
صحیح
indecorous
U
نا صحیح
valid
U
صحیح
integral
U
صحیح
right
U
صحیح
righted
U
صحیح
exact
<adj.>
U
صحیح
proper
<adj.>
U
صحیح
real
<adj.>
U
صحیح
true
<adj.>
U
صحیح
well advised
U
صحیح
exact
U
صحیح
exacted
U
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
U
صحیح
exacts
U
صحیح
righting
U
صحیح
authentic
U
صحیح
simon pure
U
صحیح
all right
U
صحیح
authentical
U
صحیح
accurate
U
صحیح
corrects
U
صحیح
proper
U
صحیح
correcting
U
صحیح
correct
U
صحیح
good
U
صحیح
i see
U
ها! صحیح !
integers
U
صحیح
fea
U
صحیح
in order
U
صحیح
Quite
[so]
!
U
صحیح!
exacted
U
صحیح عین
exacts
U
صحیح عین
spot-on
U
دقیقا صحیح
integers
U
عدد صحیح
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
eugenic
U
صحیح النسب
valid transaction
U
معامله صحیح
integral number
U
عدد صحیح
genuine tradition
U
حدیث صحیح
considered
U
با اندیشه صحیح
integer
U
عدد صحیح
integer number
U
عدد صحیح
indue order
U
به ترتیب صحیح
rightly
<adv.>
U
بصورت صحیح
incorrupt
U
صحیح و بی عیب
to be proper for
U
صحیح بودن
authentic document
U
سند صحیح
integer variable
U
متغیر صحیح
homozygote
U
صحیح النسب
A correct answer.
U
جواب صحیح
the ticket
U
کار صحیح
safe and sound
U
صحیح وتندرست
affirmative
U
صحیح است
rightfully
<adv.>
U
بصورت صحیح
that is right
U
صحیح است
right you are
U
صحیح است
properly
<adv.>
U
بصورت صحیح
justly
<adv.>
U
بصورت صحیح
duly
<adv.>
U
بصورت صحیح
correctly
<adv.>
U
بصورت صحیح
aright
<adv.>
U
بصورت صحیح
rightly
<adv.>
U
بطور صحیح
exact
U
صحیح عین
round
U
عدد صحیح
roundest
U
عدد صحیح
orderly
<adv.>
U
بصورت صحیح
okay
U
صحیح است
tidily
<adv.>
U
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
U
بصورت صحیح
orderly
<adv.>
U
بطور صحیح
tidily
<adv.>
U
بطور صحیح
neatly
<adv.>
U
بطور صحیح
rightfully
<adv.>
U
بطور صحیح
properly
<adv.>
U
بطور صحیح
ok
U
صحیح است
righting
U
درست صحیح
righting
U
به طور صحیح حق
duly
<adv.>
U
بطور صحیح
correctly
<adv.>
U
بطور صحیح
aright
<adv.>
U
بطور صحیح
true complement
U
مکمل صحیح
proper fraction
U
کسر صحیح
drills
U
روش صحیح
valid contract
U
عقد صحیح
righted
U
به طور صحیح حق
righted
U
درست صحیح
right
U
به طور صحیح حق
drill
U
روش صحیح
drilled
U
روش صحیح
rightly
U
بطور صحیح
right
U
درست صحیح
whole numbers
U
عدد صحیح
whole number
U
عدد صحیح
justly
<adv.>
U
بطور صحیح
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
duly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
half integer number
U
عدد نیم صحیح
to do right
U
کار صحیح کردن
integer programming
U
برنامه سازی صحیح
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
levelheaded
U
دارای قضاوت صحیح
In perfect condition (shape).
U
کاملا" صحیح وسالم
right oh!
U
صحیح است بچشم
character
U
عدد صحیح خصوصیت
safe
U
صحیح اطمینان بخش
impolitic
U
مخالف رویه صحیح
soundly
U
بطور صحیح و سالم
rounded
U
بصورت عدد صحیح
compos mentis
U
دارای مشاعر صحیح
aright
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
correctly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
justly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
rightfully
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
rightly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
correctly
U
بطور درست و صحیح
authority
U
منبع صحیح و موثق
cardinals
U
عدد صحیح مثبت
cardinal
U
عدد صحیح مثبت
off
U
بیموقع غیر صحیح
characters
U
عدد صحیح خصوصیت
safer
U
صحیح اطمینان بخش
safes
U
صحیح اطمینان بخش
wronging
U
پیام صحیح نیست
wrongs
U
پیام صحیح نیست
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
due process of the law
U
تشریفات صحیح قانونی
hit the nail on the head
<idiom>
U
یافتن انتخاب صحیح
whole number
U
عدد صحیح
[ریاضی]
wrong
U
پیام صحیح نیست
safest
U
صحیح اطمینان بخش
common sense
U
قضاوت صحیح حس عام
properly
<adv.>
U
بطور درست و صحیح
counting numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
whole numbers
U
اعدد صحیح
[ریاضی]
integer
U
عدد صحیح
[ریاضی]
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
proper decimal fraction
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
unsigned integer
U
عدد صحیح بدون علامت
positive integer
U
عدد صحیح مثبت
[ریاضی]
come to one's senses
<idiom>
U
شروع به فکر صحیح کردن
keep time
<idiom>
U
زمان صحیح رانشان دادن
legitimately
U
به طور مشروع یا قانونی صحیح
grammar
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
grammars
U
قوانین استفاده صحیح از زمان
misinform
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinformed
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming
U
اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms
U
اطلاع غیر صحیح دادن
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
alright
U
بسیار خوب صحیح است
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
sounding in damages
U
دعوی خسارت صحیح و محکم
slugfest
U
بوکس بدون تاکتیک صحیح
terminating decimal
U
کسر اعشاری صحیح
[ریاضی]
radix
U
عدد نشان دهنده اعشار صحیح
It is improper to go there uninvited.
U
ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
authenticated
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integers
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
euthenics
U
مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
integer
U
دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticates
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Lets suppose the news is true .
U
حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
authenticating
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate
U
بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
real time
U
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
omnia pressumuntur solemniter
U
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
check
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
checked
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
model geometric
U
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
U
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
balances
U
مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balance
U
مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
Queen's English
[King's English]
<idiom>
U
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
deceleration time
U
زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
times
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
timed
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
gunner's rule
U
روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
integers
U
گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
control unit
U
قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
two phase commit
U
ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
integer
U
گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com