Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
general discharge
U
خاتمه خدمت
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
duty assignment
U
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
end
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
careering
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
U
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
to break off
U
خاتمه دادن
to bring to an end
U
خاتمه دادن
to put an end to
U
خاتمه دادن
call off
U
خاتمه دادن
to knit up
U
خاتمه دادن
cessation
U
خاتمه دادن
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
complete
U
خاتمه دادن به یک کار
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
completed
U
خاتمه دادن به یک کار
completes
U
خاتمه دادن به یک کار
lay off
U
بخدمت خاتمه دادن
to fight out
U
باجنگ خاتمه دادن
completing
U
خاتمه دادن به یک کار
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
pt down
U
بزوربچیزی خاتمه دادن
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
muster out
U
بخدمت خاتمه دادن
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
to wind up
U
خاتمه دادن بپایان رساندن
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
serve
U
خدمت انجام دادن
serves
U
خدمت انجام دادن
served
U
خدمت انجام دادن
hang-up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
to serve one's term
U
خدمت خودرا انجام دادن
interplead
U
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
wait on
U
خدمت رسیدن و خدمت کردن
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon
U
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
closures
U
خاتمه
ends
U
خاتمه
sequels
U
خاتمه
ended
U
خاتمه
notice of termination
U
خاتمه
closure
U
خاتمه
sequel
U
خاتمه
prorogation
U
خاتمه
end
U
خاتمه
withdrawal
U
خاتمه
abrogation
U
خاتمه
dismissal
U
خاتمه
lay-off
U
خاتمه
letter of dismissal
U
خاتمه
notice of cancellation
U
خاتمه
notice of determination
U
خاتمه
notice to quit
U
خاتمه
quit
U
خاتمه
end all
U
خاتمه
quitting
U
خاتمه
expiry
U
خاتمه
termination
U
خاتمه
endings
U
خاتمه
last a
U
خاتمه
ending
U
خاتمه
aborted
U
خاتمه غیرعادی
terminate
U
خاتمه یافتن
abort
U
خاتمه غیرعادی
wrap up
U
خاتمه یافتن
aborting
U
خاتمه غیرعادی
terminated
U
خاتمه یافتن
terminates
U
خاتمه یافتن
expiration
U
خاتمه بازدم
ending
U
خاتمه پیام
endings
U
خاتمه پیام
ends
U
خاتمه فرجام
ends
U
خاتمه یافتن
expirations
U
خاتمه بازدم
closing
U
خاتمه عملیات
ended
U
خاتمه فرجام
end
U
خاتمه یافتن
end
U
خاتمه فرجام
due out
U
خاتمه یافته
rises
U
خاتمه یافتن
terminative
U
خاتمه دهنده
ended
U
خاتمه یافتن
rise
U
خاتمه یافتن
end mark
U
نشان خاتمه
aborts
U
خاتمه غیرعادی
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
post hostilities
U
بعد از خاتمه درگیریها
abnormal end
U
خاتمه غیر عادی
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
end spell
U
خاتمه هر کلمه رمز
abend
U
خاتمه غیر عادی
end spell
U
خاتمه کلمات رمز
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end
U
خاتمه یافتن تمام شدن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
completing
U
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
U
خاتمه یافته یا کامل شده
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
post flight
U
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
completed
U
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
U
خاتمه یافته یا کامل شده
static
U
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
abended
U
خاتمه یافته بطور غیر عادی
offices
U
خدمت
on service
U
سر خدمت
office
U
خدمت
serviced
U
خدمت
service
U
خدمت
on duty
U
سر خدمت
sorb
U
خدمت
duty
U
خدمت
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
reverses
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
drafted
U
به خدمت فراخواندن
draft
U
به خدمت فراخواندن
sea duty
U
خدمت دریا
drafts
U
به خدمت فراخواندن
exempt from duty
U
معاف از خدمت
conscription
U
خدمت اجباری
ministers
U
خدمت کردن
serve
U
خدمت کردن
serve
U
در خدمت بودن
serve
U
خدمت کردن به
served
U
خدمت کردن
service obligation
U
تضمین خدمت
served
U
در خدمت بودن
served
U
خدمت کردن به
serves
U
خدمت کردن
service stairs
U
پلکان خدمت
serves
U
در خدمت بودن
dismissals
U
اخراج از خدمت
dismissal
U
اخراج از خدمت
minister
U
خدمت کردن
off duty
U
خارج از خدمت
obliging
U
اماده خدمت
extra duty
U
خدمت اضافی
duty station
U
محل خدمت
service uniform
U
اونیفرم خدمت
national service
U
خدمت ملی
service calls
U
شیپور خدمت
service cap
U
کلاه خدمت
service contract
U
قرارداد خدمت
service medal
U
نشان خدمت
attendance
U
خدمت ملازمت
attendances
U
خدمت ملازمت
serves
U
خدمت کردن به
while on duty
U
حین خدمت
au pairs
U
خدمت تهاتری
active federal service
U
خدمت کادر
chancery
U
در ان خدمت میکند
casket
U
کلاه خدمت
caskets
U
کلاه خدمت
ministrant
U
خدمت کننده
on duty
U
درحین خدمت
veteran service
U
خدمت سربازی
compulsory service
U
خدمت وفیفه
information service
U
خدمت اطلاعاتی
public service
U
خدمت بجامعه
au pair
U
خدمت تهاتری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com