English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bull U حیوانات نر بزرگ فرمان
bulls U حیوانات نر بزرگ فرمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
big game U شکار حیوانات بزرگ
magna carta U فرمان کبیر منشور بزرگ
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
lore U حیوانات
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
wildlife U حیوانات وحشی
foals U توله حیوانات
bestiality U جماع با حیوانات
foal U توله حیوانات
rodentia U حیوانات قراضه
domestic animals U حیوانات اهلی
feedstuff U خوراک حیوانات
stray animals U حیوانات ضاله
buggery with animals U جماع با حیوانات
zoolatry U پرستش حیوانات
zootomy U تشریح حیوانات
put away <idiom> U کشتن حیوانات
chits U توله حیوانات
fauna U حیوانات یک اقلیم
chit U توله حیوانات
breeding U پرورش حیوانات
dung U مدفوع حیوانات
home range U جایگاه حیوانات
venery U حیوانات شکارشونده
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
farm U پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed U پرورشگاه حیوانات اهلی
forepaw U پنجه دست حیوانات
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
pedication U عمل جنسی با حیوانات
farms U پرورشگاه حیوانات اهلی
woodnote U صدای حیوانات جنگل
make friends <idiom> U رفاقت با حیوانات ومردم
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
zoomorphic U [استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
pens U حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen U حیوانات اغل خانه ییلاقی
penned U حیوانات اغل خانه ییلاقی
parkas U نیم تنه پوست حیوانات
sweetbread U تیموس حیوانات جوان دنبلان
penning U حیوانات اغل خانه ییلاقی
squamation U پوشش فلسی شکل حیوانات
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
warrens U محل نگهداری حیوانات وحشی
acron U قسمت قدامی حیوانات بنددار
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
soilage U علف تازه علوفه حیوانات
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
blasetocyst U جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
taxidermy U پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
gasteropod U حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
exuviae U پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
diana U الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
veterinarians U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
forequarter U ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
vivary U جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
veterinarian U پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
animalist U مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
fluor U مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
taxidermist U ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
fish meal U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish story U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
biomorph U [فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
Agricultural Order U سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
tusk U دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
tusks U دندان عاج فیل دندان گراز حیوانات
pounds U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounding U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pounded U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
pound U اغل حیوانات گمشده وضاله اغل
decree U فرمان
Rd U فرمان RD
commissions U فرمان
controls U فرمان
MD U فرمان D
controlling U فرمان
control U فرمان
commissioning U فرمان
decreed U فرمان
assize U فرمان
chartered U فرمان
decreeing U فرمان
at my command U به فرمان من
chartering U فرمان
charters U فرمان
bugle call U فرمان
rudder bar U فرمان
by order of U فرمان
rescript U فرمان
chdir U فرمان CD
commission U فرمان
institute U فرمان
MDs U فرمان D
if U فرمان IF
mark time U فرمان در جا
commandment U فرمان
commandments U فرمان
precepts U فرمان
indocile U نا فرمان
precept U فرمان
drive U فرمان
sanction U فرمان
charter U فرمان
sanctions U فرمان
sanctioned U فرمان
hest U فرمان
drives U فرمان
handle bar U فرمان
instituted U فرمان
institutes U فرمان
decrees U فرمان
firman U فرمان
instituting U فرمان
steering U فرمان
ordinace U فرمان
for U فرمان FOR
ship will adjust U فرمان
mkdir U فرمان D
handlebar U فرمان
ordinances U فرمان
sanctioning U فرمان
edict U فرمان
ordinance U فرمان
insubordinate U نا فرمان
commands U فرمان
edicts U فرمان
command U فرمان
word U فرمان
pipes U فرمان
worded U فرمان
commanded U فرمان
cease fire U فرمان اتش بس
channel command U فرمان کانال
commands U فرمان دستوردادن
erase U فرمان ERASE
chcp U فرمان CHCP
erased U فرمان ERASE
command U فرمان دستوردادن
at call U اماده فرمان
steering wheel U چرخ فرمان
advance march U فرمان پیش
commanding U فرمان دهنده
commanded U فرمان دادن
fire order U فرمان اتش
commanded U فرمان دستوردادن
at or within call U اماده فرمان
attrib U فرمان اتریب
backup U فرمان BACKUP
battalia U فرمان جنگ
steering wheels U چرخ فرمان
chkdsk U فرمان CHKDSK
erases U فرمان ERASE
left hand drive U فرمان به سمت چپ
decretal U فرمان پاپ
del U فرمان DEL
left-hand drive U فرمان به سمت چپ
diskcomp U فرمان DISKCOPY
drum controller U غلطک فرمان
electronic control U فرمان الکترونیکی
external command U فرمان برونی
external command U فرمان خارجی
filter command U فرمان FILTER
breaks U فرمان BREAK
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com