English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tinware U حلبی الات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork U شیشه الات بلور الات
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
tin plate U حلبی
tinner's snip U حلبی بر
tin U حلبی
tins U حلبی
can U : حلبی
cans U : حلبی
canning U : حلبی
sheet metal U حلبی
tinsmith U حلبی ساز
metal worker U حلبی ساز
tinplate U ورق حلبی
cans U قوطی حلبی
canning U قوطی حلبی
tinner U حلبی ساز
tinman U حلبی ساز
tincan U قوطی حلبی
tin smith U حلبی ساز
can U قوطی حلبی
sheet metal worker U حلبی ساز
sheet metal work U حلبی سازی
swaging machine U حلبی خمکن
tins U با حلبی پوشاندن
tinware U فروف حلبی
tinny U حلبی ساز
tin U با حلبی پوشاندن
canikin U فرف حلبی کوچک
automatic flanging machine U ماشین خم حلبی سازی
tins U باقلع یا حلبی پوشاندن
tinkerer U وصله زن حلبی ساز
tole U حلبی منقوش وجلادار
tin U باقلع یا حلبی پوشاندن
tinplate U با قلع پوشاندن حلبی کردن
tinfoil U حلبی ورقه نازک قلعی
cannikin U فرف حلبی کوچک ابخوری
tin-plated tails U سیم ها با انتهای روکشدار حلبی
the fish smacks of the tin U ماهی بوی حلبی را برداشته است
the ridge of a roof U حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
springer U قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
machinary U ماشین الات
brass ware U برنج الات
breech block carrier U الات متحرک
passementerie U زینت الات
genital organs U الات تناسلی
hard ware U فلز الات
ironware U فلز الات
iron mongery U اهن الات
irowork U اهن الات
cast iron ware U الات چدنی
obturator U الات جازم
enginery U ماشین الات
ironware U اهن الات
surgical instruments U الات جراحی
optical U الات بصری
hardware U اهن الات
silverware U نقره الات
glassware U بلور الات
glass U شیشه الات
machinery U ماشین الات
instruments U الات دقیق
precision tools U الات دقیق
glassware U شیشه الات
gear U الات جامه
geared U الات جامه
gears U الات جامه
agricultural implements U الات کشاورزی
instrument U الات دقیق
trinkums U زیور الات بدلی
trinketry U جواهر الات بدلی
iron monger U اهن الات فروش
percussion instrument U الات موسیقی ضربی
light machinery U ماشین الات سبک
lighting equipments U الات و ادوات روشنایی
mechanician U مکانیک ماشین الات
surveying instrument U الات نقشه برداری
obturator spindle U دوکی الات جازم
optical instruments U الات وابسته به بینایی
heavy machinery U ماشین الات سنگین
heavy goods U ماشین الات سنگین
woodwork U چوب الات نجاری
plants U ماشین الات کارخانه
carpenter's machines U ماشین الات درودگری
calibration U تنظیم الات دقیق
building machinery U ماشین الات ساختمانی
hardware U اهن الات ابزارالات
instrument U الات اندازه گیری
scrapped U ماشین الات اوراق
scrap U ماشین الات اوراق
scrapping U ماشین الات اوراق
scraps U ماشین الات اوراق
plant U ماشین الات کارخانه
cutler U فروشنده الات برنده
mechanics U علم ماشین الات
ironmonger U فروشنده اهن الات
hardwareman U اهن الات فروش
ironmongers U فروشنده اهن الات
wind instrument U الات موسیقی بادی
wind instruments U الات موسیقی بادی
machinery designer U طراح ماشین الات
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
operator of light machinery U اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery U اپراتور ماشین الات سنگین
obturator U الات مانع خروج گاز
midi U میانجی رقمی الات موسیقی
trade fixtures U الات صنعتی نصب شده
war implements U ساز و برگ یا الات جنگ
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
tiepin U سنجاق مدال وزینت الات زنانه
interactive U الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
automation U خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
grader U یکی از ماشین الات راه سازی
hygrometer U الات وادوات سنجش رطوبت هوا
pailette U زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
economic life U مدت بهره برداری از ماشین الات
reed pipe U لوله یا نای الات موسیقی بادی
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
sights U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
pailett U زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
paleolith U الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
sight U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
acm U Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics U انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
tuning pipe U نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
pilot model U مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
FAQ U الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
artificial horizon U یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
crate U صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
yellow arc U محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
crates U صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
hallmark U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
guard assembly U الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
filigree U تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
genitalia U اندامهای تناسلی الات تناسلی
ironwork U اهن ساخته اهن الات
machinery U الات موتورخانه موتورخانه ناو
mechanic U مکانیک مکانیک ماشین الات
machinery space U محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com