Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
postliminy or minium
U
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assert oneself
U
حقوق و امتیازات خود را بزوربدیگران قبولاندن
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
civic d.
U
محرومیت از حقوق کشوری
preferentialism
U
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
reproduced
U
دوباره عمل اوردن
to get back
U
دوباره بدست اوردن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
regaining
U
دوباره بدست اوردن
regains
U
دوباره بدست اوردن
recover
U
دوباره بدست اوردن
recovers
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
reproducing
U
دوباره عمل اوردن
reproduces
U
دوباره عمل اوردن
recoups
U
دوباره بدست اوردن
get back
U
دوباره بدست اوردن
reproduce
U
دوباره عمل اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
regain
U
دوباره بدست اوردن
recovering
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
recover
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
resuming
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumes
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resume
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
resumed
U
از سرگرفتن دوباره بدست اوردن
recovers
U
دوباره بدست اوردن بازیافتن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law
U
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
privileges and immunities
U
امتیازات
board
U
تابلوی امتیازات
regalia
U
امتیازات سلطنتی
scoreboard
U
تابلوی امتیازات
diplomatic privileges
U
امتیازات دیپلماتیک
boarded
U
تابلوی امتیازات
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
scoreboards
U
تابلوی امتیازات
apanage
U
امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
detention of pay
U
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
scores
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
evil favoured
U
طرف توجه دارای امتیازات
scored
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
score
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
royalties
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalty
U
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
palating
U
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
protective duty
U
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
harbour dues
U
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
governmentalize
U
تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
to press against any thing
U
بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize
U
بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
civilians
U
کشوری
civilian
U
کشوری
state
U
کشوری
civic
U
کشوری
vernacular
U
کشوری
civil
U
کشوری
state-
U
کشوری
vernaculars
U
کشوری
stating
U
کشوری
states
U
کشوری
stated
U
کشوری
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
civil defence service
U
خدمات کشوری
civil department
U
تشکیلات کشوری
Civil Service
U
خدمات کشوری
state-
U
ایالت کشوری
civil servants
U
مستخدم کشوری
civil servant
U
مستخدم کشوری
intrastate
U
درون کشوری
stating
U
ایالت کشوری
states
U
ایالت کشوری
stated
U
ایالت کشوری
state
U
ایالت کشوری
capitulation
U
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
theonomy
U
کشوری که خداپادشاه ان باشد
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
airspace
[over a country]
U
فضای هوایی
[در کشوری]
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
best governed country
U
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
banana republics
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
naturalises
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
to mandate a territory to a country
U
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
banana republic
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
naturalising
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
imported
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
centumvir
U
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
import
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
naturalizes
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
importing
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
naturalize
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
grasps
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp
U
بچنگ اوردن گیر اوردن
self supporting country
U
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
To drag a country into war .
U
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
defacto recognition
U
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
civil
U
حقوق
stipends
U
حقوق
law
U
حق حقوق
pay check
U
چک حقوق
jurisprudence
U
حقوق
pay
U
حقوق
jus
U
حقوق
duties
U
حقوق
rights
U
حقوق
stipend
U
حقوق
paying
U
حقوق
salaries
U
حقوق
pays
U
حقوق
law
U
حقوق
laws
U
حق حقوق
laws
U
حقوق
salary
U
حقوق
preventive justice
U
حقوق تامینی
private law
U
حقوق خصوصی
basic pay
U
اصل حقوق
human rights
U
حقوق بشر
breach right
U
تجاوز به حقوق
pay order
U
سندپرداخت حقوق
customs duty
U
حقوق گمرکی
law
U
حقوق عدالت
customs dutios
U
حقوق گمرکی
customs tariff
U
حقوق گمرکی
penal code
U
حقوق جزا
law
U
علم حقوق
laws
U
حقوق عدالت
laws
U
علم حقوق
basic pay
U
حقوق اصلی
annuitant
U
حقوق بگیر
import charge
U
حقوق واردات
personal right
U
حقوق فردی
export tariff
U
حقوق صادرات
export charge
U
حقوق صادرات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com