Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The pedestrain has the right of way.
U
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
PEDESTRIANS
U
محل عبور عابر پیاده
zebra crossing
U
خط عابر پیاده
zebra crossings
U
خط عابر پیاده
treadway bridge
U
پل عبور موقتی پیاده
en passant
U
گرفتن پیاده شطرنج در حین عبور
jaywalkers
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalker
U
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
crosswalk
U
محل میخکوبی شده یا خط کشی شده عرض خیابان مخصوص عبور پیاده
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration
U
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
U
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
passder by
U
عابر
viator
U
عابر
passers-by
U
عابر
passer-by
U
عابر
passer by
U
عابر
passant
U
عابر
passer
U
عابر
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
bystander
U
عابر تماشاچی
passenger
U
عابر مسافرتی
passerby
U
عابر رهگذر
passengers
U
عابر مسافرتی
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
rights of way
U
تقدم
primacy
U
تقدم
anteriority
U
تقدم
rights of way
U
حق تقدم
preemimence
U
تقدم
precedence
U
تقدم
precedence
U
حق تقدم
right of way
U
تقدم
right of way
U
حق تقدم
precedency
U
حق تقدم
pas
U
حق تقدم
better hand
U
تقدم
preferment
U
حق تقدم
right of priority
U
حق تقدم
priorship
U
حق تقدم
leads
U
تقدم
priority
U
تقدم
priority
U
حق تقدم
lead
U
تقدم
priorities
U
حق تقدم
priorship
U
تقدم
priorities
U
تقدم
precession
U
تقدم
preference
U
تقدم
preferences
U
تقدم
antecedence
U
تقدم
urgent priority
U
تقدم حیاتی
to give priority to
U
تقدم دادن به
valve lead
U
تقدم سوپاپ
precedence
U
ترتیب تقدم
priority intersection
U
تقدم باراهفرعی
to give preference to
U
تقدم دادن بر
major road
U
راه با حق تقدم
law of primacy
U
قانون تقدم
emergency priority
U
تقدم اضطراری
emergency priority
U
تقدم فوری
to give place to
U
تقدم دادن
time priority
U
تقدم زمانی
precedence
U
تقدم پیامها
preexistence
U
تقدم وجود
urgent priority
U
تقدم فوری
precession of the equinoxes
U
تقدم اعتدالین
priority of fires
U
تقدم اتشها
burdened
U
فاقد حق تقدم
rating
U
ترتیب تقدم
ratings
U
ترتیب تقدم
pre existence
U
تقدم وجود
lead
U
سرمشق تقدم
precendence rules
U
قواعد تقدم
leads
U
سرمشق تقدم
priority of check
U
تقدم کیش
primacy recency effect
U
اثر تقدم - تاخر
right of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
system priorities
U
تقدم های سیستم
background
U
کار با حق تقدم پایین
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
backgrounds
U
کار با حق تقدم پایین
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
prolepsis
U
تقدیم یا تقدم امری
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
transposition
U
تقدم و تاخر جابجاشدگی
rights of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
background
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
freight route order
U
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
backgrounds
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground
U
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
alphameric
U
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
backgrounds
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion
U
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
background
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
foreground
U
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
absolute address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
machine address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
signatures
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signature
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
road haulage
U
حق عبور
transmittance
U
عبور
fording
U
عبور از اب
transmission
U
عبور
transmittancy
U
عبور
transmittal
U
عبور
cross-Channel
U
عبور
rights of way
U
حق عبور
crossing
U
عبور
right of way
U
حق عبور
passage
U
عبور
passages
U
حق عبور
transmissions
U
عبور
passage
U
حق عبور
alpha canis majoris
U
عبور
passages
U
عبور
right of passage
U
حق عبور
transit
U
عبور
tolling
U
حق عبور
passage of lines
U
عبور از خط
toll
U
حق عبور
tolls
U
حق عبور
pedestrian
U
پیاده
ganway
U
پل پیاده رو
pedestrians
U
پیاده
pignorate
U
پیاده
foot slogger
U
پیاده
infantry
U
پیاده
footway
U
پیاده رو
impledge
U
پیاده
dismounted
U
پیاده
afoot
U
پیاده
footer
U
پیاده رو
sidewalks
U
پیاده رو
sidewalk
U
پیاده رو
peripatetic
U
پیاده رو
walked
U
پیاده رو
walks
U
پیاده رو
walkway
U
پیاده رو
pavements
U
پیاده رو
pavement
U
پیاده رو
footpath
U
پیاده رو
path
U
پیاده رو
footpaths
U
پیاده رو
on of
U
پیاده
walkways
U
پیاده رو
side walk
U
پیاده رو
foot bank
U
پیاده رو
foot bridge
U
پل پیاده رو
walk
U
پیاده رو
infantry man
U
پیاده
pedestrian bridge
U
پل پیاده رو
paths
U
پیاده رو
foot infantry
U
پیاده
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
crosses
U
عبور کردن
cross
U
عبور کردن
fleet
U
عبور سریع
crosser
U
عبور کردن
fleets
U
عبور سریع
traversable
U
قابل عبور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com