English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
free issue system U سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
storeroom U انبار کالا
depot U انبار کالا
warehouse U انبار کالا
stowage U انبار کالا
stock room U انبار کالا
depots U انبار کالا
hold U انبار کالا
holds U انبار کالا
warehouses U انبار کالا
storehouses U مخزن انبار کالا
storeroom U مخزن انبار کالا
strike below U بردن کالا به انبار
storehouse U مخزن انبار کالا
out of stock <adj.> U غیر موجودی کالا [در انبار]
storage U ذخیره سازی انبار کالا
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
hold U انبار کشتی
holds U انبار کشتی
in the hold U در انبار کشتی
hold captain U متصدی انبار کشتی
shipper U فرستنده کالا با کشتی
trade U حمل کالا با کشتی
traded U حمل کالا با کشتی
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
staith U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
staithe U محل تخلیه کالا ازواگن وبارگیری ان در کشتی
stockpiles U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile U ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
stockpiled U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile U پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
storkeeping U انبارداری
warehousing U انبارداری
storage costs U هزینههای انبارداری
storekeeping U عمل انبارداری
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
dump U انبار موقتی زاغه مهمات انبار
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
lay up U دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
imburse U انبار کردن
yard U انبار کردن
ensile U انبار کردن
build up U پر کردن انبار
build-up U پر کردن انبار
stashing U انبار کردن
reservedness U انبار کردن
stashes U انبار کردن
warehouse U انبار کردن
yards U انبار کردن
stash U انبار کردن
warehouses U انبار کردن
stock piling U انبار کردن
stashed U انبار کردن
storage U انبار کردن
deep freeze U انبار کردن
build-ups U پر کردن انبار
deep freezes U انبار کردن
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
store room U جای انبار کردن
hoarding U انبار کردن پول
hoardings U انبار کردن پول
tender U لطیف کردن انبار
store-room U جای انبار کردن
tendering U لطیف کردن انبار
tendered U لطیف کردن انبار
ware room U انبار کردن مخزن
store-rooms U جای انبار کردن
tenderest U لطیف کردن انبار
garnered U انبار کردن انباشتن
garnering U انبار کردن انباشتن
store U اندوختن انبار کردن
dump U مخزن انبار کردن
warehouses U انبار کردن مخزن
garner U انبار کردن انباشتن
storing U اندوختن انبار کردن
garners U انبار کردن انباشتن
warehouse U انبار کردن مخزن
stock piling U ذخیره کردن در انبار
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
released U ترخیص کردن کالا
object U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
direct objects U کالا اعتراض کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
objects U کالا اعتراض کردن
releases U ترخیص کردن کالا
to offer U عرضه کردن [ کالا]
to boycott goods U تحریم کردن کالا
release U ترخیص کردن کالا
acceptance of goods U قبول کردن کالا
indirect objects U کالا اعتراض کردن
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
block storing U انبار کردن بارهای قوال
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
assignment of space U تخصیص جا برای انبار کردن اماد
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
stows U انبار کردن بار کردن
stowed U انبار کردن بار کردن
stowing U انبار کردن بار کردن
stow U انبار کردن بار کردن
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
sailings U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
sail U با کشتی حمل کردن
decimal file system U سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com