English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
principle U حقیقت مبادی واصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clericalism U سیاست واصول واعمال روحانیون
calibrates U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrating U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrated U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrate U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
fundamentalism U اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
fundamentalist U کسیکه نسبت بکتاب مقدس واصول دین پروتستان طرفدارعقایدکهنه است
doctrinaire U کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
alphabets U مبادی
alphabet U مبادی
introduction to physics U مبادی فیزیک
tactfully U مبادی اداب
polite U مبادی اداب
functional U اصول مبادی
polygenesis U تعدد مبادی
prudent [discreet] <adj.> U مبادی آداب
tactful U مبادی اداب
politer U مبادی اداب
discrete <adj.> U مبادی آداب
discretional <adj.> U مبادی آداب
politest U مبادی اداب
discreet <adj.> U مبادی آداب
tactless U بدون مبادی اداب
tactlessly U بدون مبادی اداب
primers U مبادی اولیه بتونه
primer U مبادی اولیه بتونه
polishes U ارایش مبادی ادابی
polish U ارایش مبادی ادابی
tirocinium U دوره نواموزی مبادی
punctiliously U بسیار مبادی اداب
punctilious U بسیار مبادی اداب
primitivism U اتکا به مبادی اولیه
cads U پست و بدون مبادی اداب بودن
cad U پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie U ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy U ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothies U ادم مبادی اداب چرب زبان
intuitivist U کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
yea U در حقیقت
acted U حقیقت
act U حقیقت
admittedly <adv.> U در حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> U در حقیقت
to be sure <adv.> U در حقیقت
in truth U در حقیقت
in reality U در حقیقت
in sooth U در حقیقت
fact U حقیقت
reality U حقیقت
actually U در حقیقت
truth U حقیقت
facts U حقیقت
realities U حقیقت
truths U حقیقت
matter of fact U حقیقت امر
half truth U حقیقت ناقص
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
oversoul U حقیقت مطلق
thing in itself U حقیقت غایی
the face remains U حقیقت همانست
the f.of the matter U حقیقت امر
tao U حقیقت طریقت
truthless U عاری از حقیقت
suppressio veri U کتمان حقیقت
verism U حقیقت گرایی
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
unreality U عدم حقیقت
hold up <idiom> U اثبات حقیقت
truthful <adj.> U راست [با حقیقت]
erroneousness U عدم حقیقت
matter-of-fact U حقیقت امر
untruthful U خلاف حقیقت
reserving U کتمان حقیقت
approving truth U حقیقت مسلم
reserves U کتمان حقیقت
reserve U کتمان حقیقت
understatements U کتمان حقیقت
understatement U کتمان حقیقت
factual U حقیقت امری
axioms U حقیقت اشکار
factually U حقیقت امری
verities U صحت حقیقت
tell the truth U حقیقت را گفتن
axiom U حقیقت اشکار
verity U صحت حقیقت
truth drug U داروی کشف حقیقت
veritable U قابل اثبات حقیقت
understates U حقیقت را افهار نکردن
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
veridical U از روی حقیقت گویی
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
untruth U خلاف حقیقت کذب
That's not so! U این حقیقت ندارد!
untruths U خلاف حقیقت کذب
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
disabused U از حقیقت اگاه کردن
Nothing hurts like the truth. U حقیقت تلخ است
falsi crimen U مخفی کردن حقیقت
in point of fact U حقیقت امر اینست که
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
understating U حقیقت را افهار نکردن
understated U حقیقت را افهار نکردن
that is about the size of it U حقیقت امراین است
understate U حقیقت را افهار نکردن
realism U مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
apodictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
mincingly U با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
actions U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
I know it for a fact. U این یک حقیقت مسلم است
apodeictic U شامل یا مستلزم بیان حقیقت
ethnogeny U گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The truth was known to no one other than himself. U هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
systematic theology U بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
individualism U اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation U معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com