Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
high tension protection
U
حفافت فشار قوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overvoltage protection
U
حفافت فشار زیاد
Other Matches
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
safe guard
U
حفافت
cell protection
U
حفافت سل
egis
U
حفافت
custody
U
حفافت
safekeeping
U
حفافت
protection
U
حفافت
conservation
U
حفافت
security
U
حفافت
preservation
U
حفافت
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
format
U
حفافت حافظه و..
formats
U
حفافت حافظه و..
armor protection
U
حفافت زرهی
safety gap
U
دهانه حفافت
anti skid protection
U
حفافت از لغزش
system security
U
حفافت سیستم
anodic protection
U
حفافت اندی
degree of protection
U
میزان حفافت
collective protection
U
حفافت گروهی
storage protection
U
حفافت انباره
data encryption
U
حفافت داده
conservable
U
قابل حفافت
shields
U
حفافت کردن
data protection
U
حفافت داده ها
protection
U
عمل حفافت
line differential protection
U
حفافت دیفرانسیلی خط
shielded
U
حفافت شده
storage protection
U
حفافت حافظه
collective protection
U
حفافت جمعی
self protection
U
حفافت از خود
soil conservation
U
حفافت خاک
physical security
U
حفافت تاسیسات
shield
U
حفافت کردن
guarding
U
حفافت کردن
cathode protection
U
حفافت کاتدی
guard
U
حفافت کردن
protection key
کلید حفافت
protection ring
U
حلقه حفافت
protection level
U
سطح حفافت
file protection
U
حفافت پرونده
safeguards
U
حفافت کردن
block protection
U
حفافت بلوک
protect by fuse
U
حفافت با فیوز
safeguarding
U
حفافت کردن
safeguarded
U
حفافت کردن
impedance protection
U
حفافت امپدانس
maintenance
U
حفافت کردن
safeguard
U
حفافت کردن
guards
U
حفافت کردن
protect
U
حفافت کردن
overcurrent device
U
دستگاه حفافت
safe keeping
U
حفافت توجه
memory protection
U
حفافت حافظه
protects
U
حفافت کردن
protecting
U
حفافت کردن
file protection
U
حفافت فایل
x ray protection
U
حفافت رونتگن
write protect ring
U
حلقه حفافت از نوشتن
cryptosecurity
U
حفافت مکاتبات رمزی
distance protection
U
وسیله حفافت فاصله
overload protection
U
حفافت بار زیاد
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
to keep watch and ward
U
حفافت یادفاع کردن
custody of goods
U
حفافت یا نگهداری کالا
keeps
U
حفافت امانت داری
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
keep
U
حفافت امانت داری
data encyption standard
U
استاندارد حفافت داده
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
shields
U
حفافت کردن درمقابل
unprotected field
U
میدان حفافت نشده
file protect ring
U
حلقه حفافت فایل
file protect ring
U
حلقه حفافت پرونده
shield
U
حفافت کردن درمقابل
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
protective fire
U
اتشهای حفافت کننده
shielding region
U
ناحیه حفافت کننده
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
protected location
U
مکان حفافت شده
insulation protection
U
حفافت عایق بندی
ward
U
محجور حفافت بخش
power system protection
U
حفافت سیستم قدرت
protected field
U
میدان حفافت شده
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
insulation against vibration
U
حفافت در برابر ارتعاش
wards
U
محجور حفافت بخش
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
positional protection device
U
دستگاه حفافت درگاه
software protection
U
حفافت نرم افزاری
protecting ring
U
حلقه حفافت کننده
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
write protect disable
U
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
chemical security
U
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
password protection
U
حفافت به کمک کلمه رمز
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
degree of protection
U
میزان تامین درجه حفافت
self protection
U
صیانت نفس حفافت از خود
acid vapor canister
U
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
beaching
U
سنگ چینی جهت حفافت
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
write protect notch
U
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan
U
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching
U
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
ppd
U
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety
U
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection
U
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protects
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protecting
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
scribing
U
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shield
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
scalper
U
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
bail out
U
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab
U
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
armor protection
U
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
take sides
<idiom>
U
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
protects
U
حفظ کردن حفافت کردن
protecting
U
حفظ کردن حفافت کردن
protect
U
حفظ کردن حفافت کردن
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
target
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
thrusts
U
فشار
pressure sense
U
حس فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
sense of pressure
U
حس فشار
pressor
U
فشار زا
weight
U
فشار
bunt
U
فشار با سر
pressure curve
U
خم فشار
back iron
U
بن فشار
barometric pressure
U
فشار جو
back pressure
U
پی فشار
pressing
U
فشار
total pressure
U
فشار کل
thrust
U
فشار
distraint
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
isobars
U
تک فشار
growing pains
U
فشار
stresses
U
فشار
pushes
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
pushed
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
push
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
isobars
U
هم فشار
isobar
U
تک فشار
strain
U
فشار
isobar
U
هم فشار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com