English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antiphony U جواب
counterplea U جواب رد
riposting U جواب
ripostes U جواب
riposted U جواب
riposte U جواب
rejoinders U جواب
rejoinder U جواب
in reply to U در جواب
response U جواب
responses U جواب
replying U جواب
reply U جواب
replies U جواب
replied U جواب
recalcitrance U جواب رد
recalcitrancy U جواب رد
irreprovable U بی جواب
comebacks U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
comeback U جواب
resolvent U جواب
repost U جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
nope U جواب منفی
toss off <idiom> U حاضر جواب
responds U جواب دادن
have it <idiom> U به جواب رسیدن
A straightforward answer. U جواب سر راست
responded U جواب دادن
The wrong answer. U جواب غلط
to make a response U جواب دادن
answer mode U حالت جواب
answer pennant U پرچم جواب
irrefragably U بطور بی جواب
question answer U سئوال- جواب
recitative U جواب دادن
reply paid U جواب قبول
response position U مکان جواب
counter memorial U جواب یادداشت
auto answer U خود جواب
A correct answer. U جواب صحیح
responsory U جواب جماعت
send away U جواب دادن
snip snap U جواب زیرکانه
to give the mitten U جواب کردن
respond U جواب دادن
favourable U جواب مساعد
interlocutors U جواب دهنده
unanswerable U جواب ناپذیر
answering U : جواب پاسخ
interlocutor U جواب دهنده
undertakers U جواب گو مسئول
undertaker U جواب گو مسئول
an abrupt answer U جواب تند
answerable U جواب دار
answers U : جواب پاسخ
answered U : جواب پاسخ
undertaking U جواب گو مسئول
voice response U جواب صوتی
answer U : جواب پاسخ
brusque U پیش جواب
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
sockdologer U اتمام حجت جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
answer U جواب احتیاج را دادن
unique solution U جواب منحصر بفرد
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
answered U جواب احتیاج را دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
to return a greeting U جواب سلام دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
telephone responder U جواب دهنده تلفن
Touché! U خوب جواب دادی!
replying U جواب شفاهی دفاعیه
rebutted U جواب متقابل دادن
rebutting U جواب متقابل دادن
sallies U جواب سریع و زیرکانه
retorts U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
retort U جواب متقابل دادن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
replies U جواب شفاهی دفاعیه
reply U جواب شفاهی دفاعیه
corespondent U مسئول جواب گویی
rebuts U جواب متقابل دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
repartee U جواب شوخی امیز
sally U جواب سریع و زیرکانه
have her cable U لنگر جواب دادن
rebut U جواب متقابل دادن
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
to meet U [به نیازی] جواب دادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
answer U جواب دادن از عهده برامدن
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
irresponsive U پاسخ ندهنده
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com