English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (4194 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rejoinder U جواب
rejoinders U جواب
riposte U جواب
riposted U جواب
ripostes U جواب
riposting U جواب
response U جواب
responses U جواب
replied U جواب
replies U جواب
reply U جواب
replying U جواب
antiphony U جواب
repost U جواب
resolvent U جواب
comeback U جواب
comebacks U جواب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
recalcitrancy U جواب رد
recalcitrance U جواب رد
irreprovable U بی جواب
in reply to U در جواب
counterplea U جواب رد
whyŠthere is the answer U در سر جواب
respond U جواب دادن
answer pennant U پرچم جواب
answer mode U حالت جواب
responded U جواب دادن
responds U جواب دادن
nope U جواب منفی
an abrupt answer U جواب تند
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
A straightforward answer. U جواب سر راست
have it <idiom> U به جواب رسیدن
toss off <idiom> U حاضر جواب
to make a response U جواب دادن
to give the mitten U جواب کردن
snip snap U جواب زیرکانه
send away U جواب دادن
responsory U جواب جماعت
The wrong answer. U جواب غلط
reply paid U جواب قبول
question answer U سئوال- جواب
irrefragably U بطور بی جواب
voice response U جواب صوتی
counter memorial U جواب یادداشت
auto answer U خود جواب
A correct answer. U جواب صحیح
interlocutors U جواب دهنده
unanswerable U جواب ناپذیر
answering U : جواب پاسخ
interlocutor U جواب دهنده
undertakers U جواب گو مسئول
undertaker U جواب گو مسئول
recitative U جواب دادن
answerable U جواب دار
favourable U جواب مساعد
response position U مکان جواب
answered U : جواب پاسخ
undertaking U جواب گو مسئول
brusque U پیش جواب
answer U : جواب پاسخ
answers U : جواب پاسخ
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
telephone responder U جواب دهنده تلفن
sockdologer U اتمام حجت جواب
sockdolager U اتمام حجت جواب
Touché! U خوب جواب دادی!
answer U جواب احتیاج را دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
answered U جواب احتیاج را دادن
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
unique solution U جواب منحصر بفرد
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
to return a greeting U جواب سلام دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
replying U جواب شفاهی دفاعیه
corespondent U مسئول جواب گویی
rebutted U جواب متقابل دادن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
rebutting U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
sallies U جواب سریع و زیرکانه
retorts U جواب متقابل تلافی
rebuts U جواب متقابل دادن
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
reply U جواب شفاهی دفاعیه
sally U جواب سریع و زیرکانه
repartee U جواب شوخی امیز
retorts U جواب متقابل دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
have her cable U لنگر جواب دادن
rebut U جواب متقابل دادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
answer U جواب دادن از عهده برامدن
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
1دست به اقدامات عجیب و غریبی می زنند تا دل محبوب خود را بدست بیاورند و جواب مثبت را از او بگیرند.
1no is an answer
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2مفعول
1Poked back
1I will take a loot tonight.
2Rowdy
2Rowdy
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com