English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A straightforward answer. U جواب سر راست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
comebacks U جواب
response U جواب
comeback U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
repost U جواب
riposted U جواب
responses U جواب
irreprovable U بی جواب
replying U جواب
reply U جواب
replies U جواب
recalcitrancy U جواب رد
recalcitrance U جواب رد
riposting U جواب
counterplea U جواب رد
antiphony U جواب
in reply to U در جواب
rejoinders U جواب
rejoinder U جواب
resolvent U جواب
replied U جواب
ripostes U جواب
riposte U جواب
favourable U جواب مساعد
answering U : جواب پاسخ
irrefragably U بطور بی جواب
answer U : جواب پاسخ
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
undertaking U جواب گو مسئول
have it <idiom> U به جواب رسیدن
interlocutors U جواب دهنده
answerable U جواب دار
to make a response U جواب دادن
interlocutor U جواب دهنده
answered U : جواب پاسخ
undertaker U جواب گو مسئول
unanswerable U جواب ناپذیر
The wrong answer. U جواب غلط
counter memorial U جواب یادداشت
toss off <idiom> U حاضر جواب
question answer U سئوال- جواب
A correct answer. U جواب صحیح
undertakers U جواب گو مسئول
answer mode U حالت جواب
response position U مکان جواب
responded U جواب دادن
responds U جواب دادن
send away U جواب دادن
voice response U جواب صوتی
nope U جواب منفی
an abrupt answer U جواب تند
answer pennant U پرچم جواب
snip snap U جواب زیرکانه
to give the mitten U جواب کردن
responsory U جواب جماعت
auto answer U خود جواب
respond U جواب دادن
brusque U پیش جواب
recitative U جواب دادن
reply paid U جواب قبول
answers U : جواب پاسخ
half left U فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
retorts U جواب متقابل تلافی
retort U جواب متقابل تلافی
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
retorts U جواب متقابل دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
sallies U جواب سریع و زیرکانه
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
replied U جواب شفاهی دفاعیه
sally U جواب سریع و زیرکانه
have her cable U لنگر جواب دادن
sockdolager U اتمام حجت جواب
retort U جواب متقابل دادن
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
replying U جواب شفاهی دفاعیه
corespondent U مسئول جواب گویی
reply U جواب شفاهی دفاعیه
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
telephone responder U جواب دهنده تلفن
sockdologer U اتمام حجت جواب
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
unique solution U جواب منحصر بفرد
rebut U جواب متقابل دادن
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
to return a greeting U جواب سلام دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
Touché! U خوب جواب دادی!
answered U جواب احتیاج را دادن
rebutting U جواب متقابل دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
repartee U جواب شوخی امیز
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
answer U جواب احتیاج را دادن
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
answers U جواب دادن از عهده برامدن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
answer U جواب دادن از عهده برامدن
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
freehearted U رک و راست
vertically U راست
forthrights U سر راست
right face U به راست راست
upright U راست
truest U راست
truer U راست
righted U راست
apeak U راست
rectilineal U راست خط
true U راست
right U راست
directly U سر راست
turnabout U به راست راست
wooden U راست
vertical beam U راست رو
turnabouts U به راست راست
up front U رک و راست
four-square U رک و راست
wrapover dress U راست
blankly U سر راست
right footed U راست پا
uninhibited U رک و راست
straight U راست
outspoken U رک و راست
plain dealing U راست
plain spoken U یر راست
pricked U راست
pricking U راست
pricks U راست
erect U راست
prick U راست
erected U راست
erecting U راست
sheer U یک راست
dextrogyrous U راست بر
straighter U راست
straightest U راست
straightforward U راست
straightforward U رک سر راست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com