Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
telephone responder
U
جواب دهنده تلفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
interlocutors
U
جواب دهنده
interlocutor
U
جواب دهنده
audio response device
U
دستگاه جواب دهنده سمعی
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
ani
U
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
howler
U
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers
U
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
irresponsive
U
جواب ندهنده بی جواب
magneto exchange
U
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony
U
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth
U
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths
U
کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler
U
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
modem
U
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
phoned
U
تلفن تلفن زدن
phones
U
تلفن تلفن زدن
phone
U
تلفن تلفن زدن
phoning
U
تلفن تلفن زدن
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
calling dial
U
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
in reply to
U
در جواب
irreprovable
U
بی جواب
rejoinder
U
جواب
riposted
U
جواب
ripostes
U
جواب
riposting
U
جواب
rejoinders
U
جواب
counterplea
U
جواب رد
response
U
جواب
responses
U
جواب
comeback
U
جواب
comebacks
U
جواب
replying
U
جواب
replies
U
جواب
replied
U
جواب
recalcitrance
U
جواب رد
reply
U
جواب
riposte
U
جواب
recalcitrancy
U
جواب رد
antiphony
U
جواب
resolvent
U
جواب
repost
U
جواب
answered
U
: جواب پاسخ
responds
U
جواب دادن
responded
U
جواب دادن
answering
U
: جواب پاسخ
respond
U
جواب دادن
nope
U
جواب منفی
answers
U
: جواب پاسخ
The wrong answer.
U
جواب غلط
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
answer
U
: جواب پاسخ
reply paid
U
جواب قبول
recitative
U
جواب دادن
response position
U
مکان جواب
answerable
U
جواب دار
unanswerable
U
جواب ناپذیر
irrefragably
U
بطور بی جواب
question answer
U
سئوال- جواب
undertaker
U
جواب گو مسئول
undertakers
U
جواب گو مسئول
favourable
U
جواب مساعد
responsory
U
جواب جماعت
send away
U
جواب دادن
brusque
U
پیش جواب
toss off
<idiom>
U
حاضر جواب
have it
<idiom>
U
به جواب رسیدن
snip snap
U
جواب زیرکانه
answer pennant
U
پرچم جواب
to make a response
U
جواب دادن
to give the mitten
U
جواب کردن
auto answer
U
خود جواب
voice response
U
جواب صوتی
answer mode
U
حالت جواب
undertaking
U
جواب گو مسئول
an abrupt answer
U
جواب تند
counter memorial
U
جواب یادداشت
A correct answer.
U
جواب صحیح
retorts
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل دادن
out in left field
<idiom>
U
از جواب صحیح دورشدن
talk back
<idiom>
U
بی ادبانه جواب دادن
sally
U
جواب سریع و زیرکانه
In response (reply) to your letter.
U
در جواب نامه تان
repartee
U
جواب شوخی امیز
have her cable
U
لنگر جواب دادن
sallies
U
جواب سریع و زیرکانه
A crushing reply(retort).
U
جواب دندان شکن
retort
U
جواب متقابل دادن
counterclaim
U
جواب به ادعای شاکی
rebuts
U
جواب متقابل دادن
rebutted
U
جواب متقابل دادن
rebutting
U
جواب متقابل دادن
counterbid
U
جواب خریداربه فروشنده
replying
U
جواب شفاهی دفاعیه
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
reply
U
جواب شفاهی دفاعیه
To dismiss(sack,discharge)someone.
U
کسی را جواب کردن
replies
U
جواب شفاهی دفاعیه
He answered nothing.
U
اصلا جواب نداد
corespondent
U
مسئول جواب گویی
unansweable
U
بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution
U
جواب منحصر بفرد
replied
U
جواب شفاهی دفاعیه
flea in one's ear
<idiom>
U
جواب دندان شکن
rebut
U
جواب متقابل دادن
Touché!
U
خوب جواب دادی!
to accommodate
U
[به نیازی]
جواب دادن
to meet
U
[به نیازی]
جواب دادن
to comply
[with]
U
[به نیازی]
جواب دادن
answer
U
جواب احتیاج را دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
answered
U
جواب احتیاج را دادن
sockdolager
U
اتمام حجت جواب
answering
U
جواب احتیاج را دادن
sockdologer
U
اتمام حجت جواب
answers
U
جواب احتیاج را دادن
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
improvisator
U
بدیهه ساز حاضر جواب
replied
U
پاسخ دادن جواب کتبی
antiphony
U
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
replies
U
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
U
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
U
پاسخ دادن جواب کتبی
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
answers
U
جواب دادن از عهده برامدن
answering
U
جواب دادن از عهده برامدن
meet some one's objections
U
به ایرادات کسی جواب دادن
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
answered
U
جواب دادن از عهده برامدن
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
counter
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
countered
U
جواب دادن معامله بمثل کردن با
A sharp note(reply).
U
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
This does not satisfy me.
U
این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon
U
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
case
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
cases
U
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
phoning
U
تلفن
telephone operator
U
تلفن چی
phones
U
تلفن
telephone line
U
خط تلفن
operators
U
تلفن چی
operator
U
تلفن چی
phone
U
تلفن
phoned
U
تلفن
service man
U
تلفن چی
telephone jack
U
جک تلفن
telephone
U
تلفن
telephoned
U
تلفن
telephoning
U
تلفن
telephone code
U
کد تلفن
telephone circuit
U
خط تلفن
telephones
U
تلفن
telephone
U
تلفن زدن
radio-telephone
U
تلفن بی سیم
to ring up
U
تلفن کردن به
photophone
U
تلفن نوری
toll exchange
U
مرکز تلفن
telephone cabin
U
کیوسک تلفن
telephone boxes
U
کیوسک تلفن
telephone box
U
کیوسک تلفن
telephone directory
U
کتاب تلفن
telephone directories
U
کتاب تلفن
telephoning
U
تلفن زدن
boat telephone
U
تلفن ساحلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com