English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interlocutor U جواب دهنده
interlocutors U جواب دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
telephone responder U جواب دهنده تلفن
Other Matches
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
replied U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
response U جواب
responses U جواب
in reply to U در جواب
recalcitrance U جواب رد
counterplea U جواب رد
irreprovable U بی جواب
comeback U جواب
comebacks U جواب
replies U جواب
rejoinder U جواب
recalcitrancy U جواب رد
resolvent U جواب
riposte U جواب
riposted U جواب
ripostes U جواب
riposting U جواب
repost U جواب
rejoinders U جواب
replying U جواب
antiphony U جواب
reply U جواب
irrefragably U بطور بی جواب
A correct answer. U جواب صحیح
A straightforward answer. U جواب سر راست
answerable U جواب دار
The wrong answer. U جواب غلط
responds U جواب دادن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
favourable U جواب مساعد
toss off <idiom> U حاضر جواب
nope U جواب منفی
respond U جواب دادن
voice response U جواب صوتی
have it <idiom> U به جواب رسیدن
responded U جواب دادن
an abrupt answer U جواب تند
counter memorial U جواب یادداشت
brusque U پیش جواب
responsory U جواب جماعت
auto answer U خود جواب
answers U : جواب پاسخ
response position U مکان جواب
snip snap U جواب زیرکانه
answering U : جواب پاسخ
reply paid U جواب قبول
answered U : جواب پاسخ
recitative U جواب دادن
question answer U سئوال- جواب
to make a response U جواب دادن
to give the mitten U جواب کردن
answer mode U حالت جواب
send away U جواب دادن
unanswerable U جواب ناپذیر
answer U : جواب پاسخ
undertaker U جواب گو مسئول
answer pennant U پرچم جواب
undertaking U جواب گو مسئول
undertakers U جواب گو مسئول
repartee U جواب شوخی امیز
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
sockdolager U اتمام حجت جواب
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
have her cable U لنگر جواب دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
sockdologer U اتمام حجت جواب
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution U جواب منحصر بفرد
sallies U جواب سریع و زیرکانه
rebutting U جواب متقابل دادن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
reply U جواب شفاهی دفاعیه
rebut U جواب متقابل دادن
replying U جواب شفاهی دفاعیه
replied U جواب شفاهی دفاعیه
to return a greeting U جواب سلام دادن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
corespondent U مسئول جواب گویی
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
retort U جواب متقابل دادن
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
answer U جواب احتیاج را دادن
sally U جواب سریع و زیرکانه
answered U جواب احتیاج را دادن
Touché! U خوب جواب دادی!
answer U جواب دادن از عهده برامدن
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
answering U جواب دادن از عهده برامدن
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
case U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
cases U تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
irriguous U اب دهنده
pushers U هل دهنده
donar U دهنده
pusher U هل دهنده
donor U دهنده
donors U دهنده
giver U دهنده
transferor U دهنده
trimestr U رخ دهنده
jogger U هل دهنده
joggers U هل دهنده
shover U هل دهنده
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
decker U ارایش دهنده
drawer of a bill of exchange U برات دهنده
drill master U مشق دهنده
electron donor U دهنده الکترون
eleemosynary U صدقه دهنده
elucidator U توضیح دهنده
discriminator U تمیز دهنده
dimissory U رخصت دهنده
decker U زینت دهنده
decreer U حکم دهنده
delegant U حواله دهنده
deliverer U تحویل دهنده
deluder U فریب دهنده
lurer U فریب دهنده
demulcent U ت سکین دهنده
deponont U شهادت دهنده
depreciative U تنزل دهنده
deceiver U فریب دهنده
depreciator U تنزل دهنده
designator U نقش دهنده
exhalant U بیرون دهنده
exhalent U بیرون دهنده
wooden modelling tools U ابزارچوبیفرم دهنده
styling brush U بورسفرم دهنده
exhibitioner U نمایش دهنده
exhibitive U جلوه دهنده
expander U بسط دهنده
explicator U توضیح دهنده
extender U بسط دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com