English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
send away U جواب دادن
responded U جواب دادن
recitative U جواب دادن
responds U جواب دادن
to make a response U جواب دادن
respond U جواب دادن
to return a greeting U جواب سلام دادن
retort U جواب متقابل دادن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
rebut U جواب متقابل دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
answers U جواب احتیاج را دادن
rebutted U جواب متقابل دادن
answering U جواب احتیاج را دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
answer U جواب احتیاج را دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
have her cable U لنگر جواب دادن
rebutting U جواب متقابل دادن
retorts U جواب متقابل دادن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
answers U جواب دادن از عهده برامدن
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
answering U جواب دادن از عهده برامدن
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
agreeableness U خوبی
wellness U خوبی
Excellencies U خوبی
charmingness U خوبی
Excellency U خوبی
goodness U خوبی
niceties U خوبی
agreeability U خوبی
niceness U خوبی
nicety U خوبی
primeness U خوبی
admirableness U خوبی
goodliness U خوبی
with the best of them <idiom> U به خوبی هرکس
excellence U خوبی تفوق
a nice guy U آدم خوبی
a nice guy U مرد خوبی
fineness U لطافت خوبی
gracing U زیبایی خوبی
I made a decent profit. U سود خوبی بر دم
the work was well paid U پول خوبی
as good as U بهمان خوبی
the watch is warranted U خوبی ساعت
grace U زیبایی خوبی
our library is well stocked U خوبی دارد
poverty is a good test U خوبی است
graces U زیبایی خوبی
epicurus U و خوبی است
graced U زیبایی خوبی
bovarism U بوواری خوبی
good wishes U ارزوی خوبی
lambhood U بره خوبی
He is a good ( nice ) fellow(guy) U اوآدم خوبی است
kick up one's heels <idiom> U زمان خوبی داشتن
out of kilter <idiom> U دربالانس خوبی نبودن
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
Both of us will make a good team. U ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
worse for wear <idiom> U نهبه خوبی جدیدتر
He pocketed a tidy sum. U پول خوبی به جیب زد
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
maintain U به خوبی مراقبت شده
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
feel like a million dollars <idiom> U احساس خوبی داشتن
maintained U به خوبی مراقبت شده
what a nice man he is! U چه ادم خوبی است !
maintains U به خوبی مراقبت شده
That was a very good meal. غذای خیلی خوبی بود.
What find bath. U عجب حمام خوبی است
She made a good wife. U اوزن خوبی ازآب درآمد
I got good marks in the exams . U نمرات خوبی درامتحان آوردم
It is avery good ( an original ) idea. U فکر بسیار خوبی است
Good number ! U حقه [نمایش] خوبی بود!
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
he is a bad husband U خانه دار خوبی نیست
he has a fine p in the town U اوخانه خوبی در شهر دارد
He has a good permanent job. U شغل ثابت خوبی دارد
to set a good example U سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
paragon U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
qualities U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
fizzle out <idiom> U خراب شدن بعداز شروع خوبی
quality U ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragons U مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
well handled U بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
we went for a good round U گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
He has a strong punch. U ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
ripostes U جواب
riposting U جواب
reply U جواب
resolvent U جواب
replies U جواب
replying U جواب
replied U جواب
recalcitrancy U جواب رد
whyŠthere is the answer U در سر جواب
recalcitrance U جواب رد
comebacks U جواب
counterplea U جواب رد
riposte U جواب
rejoinders U جواب
riposted U جواب
comeback U جواب
rejoinder U جواب
repost U جواب
responses U جواب
response U جواب
irreprovable U بی جواب
antiphony U جواب
in reply to U در جواب
blessing in disguise <idiom> U [چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organisations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
organizations U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization U روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
interlocutor U جواب دهنده
A correct answer. U جواب صحیح
brusque U پیش جواب
A straightforward answer. U جواب سر راست
undertaking U جواب گو مسئول
irrefragably U بطور بی جواب
interlocutors U جواب دهنده
auto answer U خود جواب
answerable U جواب دار
favourable U جواب مساعد
snip snap U جواب زیرکانه
The wrong answer. U جواب غلط
toss off <idiom> U حاضر جواب
answers U : جواب پاسخ
reply paid U جواب قبول
undertaker U جواب گو مسئول
have it <idiom> U به جواب رسیدن
voice response U جواب صوتی
nope U جواب منفی
responsory U جواب جماعت
undertakers U جواب گو مسئول
counter memorial U جواب یادداشت
to give the mitten U جواب کردن
an abrupt answer U جواب تند
unanswerable U جواب ناپذیر
response position U مکان جواب
answer U : جواب پاسخ
answer pennant U پرچم جواب
answered U : جواب پاسخ
question answer U سئوال- جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
answering U : جواب پاسخ
answer mode U حالت جواب
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
corespondent U مسئول جواب گویی
sockdologer U اتمام حجت جواب
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
sockdolager U اتمام حجت جواب
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution U جواب منحصر بفرد
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
reply U جواب شفاهی دفاعیه
replied U جواب شفاهی دفاعیه
replying U جواب شفاهی دفاعیه
repartee U جواب شوخی امیز
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
Touché! U خوب جواب دادی!
sallies U جواب سریع و زیرکانه
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
retorts U جواب متقابل تلافی
sally U جواب سریع و زیرکانه
retort U جواب متقابل تلافی
telephone responder U جواب دهنده تلفن
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
optical U طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com