English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovery U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recoveries U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
eurhythmy U ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurythmy U ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
arrays U منظم کردن
to set to rights U منظم کردن
regularised U منظم کردن
array U منظم کردن
to set in order U منظم کردن
regularising U منظم کردن
regularizing U منظم کردن
regularize U منظم کردن
regularizes U منظم کردن
regularises U منظم کردن
regulater U منظم کردن
shipshape U منظم کردن
regularized U منظم کردن
order U منظم کردن
tidying U پاکیزه منظم کردن
tidied U پاکیزه منظم کردن
tidier U پاکیزه منظم کردن
ranks U اراستن منظم کردن
ranked U اراستن منظم کردن
tidiest U پاکیزه منظم کردن
tidies U پاکیزه منظم کردن
rank U اراستن منظم کردن
systemmatize U منظم یامرتب کردن
shipshape U مرتب کردن منظم
tidy U پاکیزه منظم کردن
pick up U کندن منظم کردن
proteranthy U گل اوری قبل از برگ اوری
grades U شیب منظم دادن تسطیح کردن
grade U شیب منظم دادن تسطیح کردن
to kern a letter U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
fcc U CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovate U نو اوری کردن
innovating U نو اوری کردن
innovates U نو اوری کردن
innovated U نو اوری کردن
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
muster U جمع اوری کردن
collects U جمع اوری کردن
musters U جمع اوری کردن
collect U جمع اوری کردن
collecting U جمع اوری کردن
marshalling U جمع اوری کردن
collections U جمع اوری کردن
marshall U جمع اوری کردن
round on U جمع اوری کردن
mustering U جمع اوری کردن
collection U جمع اوری کردن
to round up U جمع اوری کردن
compile U جمع اوری کردن
to beat up for U جمع اوری کردن
compiled U جمع اوری کردن
compiles U جمع اوری کردن
get in U جمع اوری کردن
culls U جمع اوری کردن
culling U جمع اوری کردن
culled U جمع اوری کردن
cull U جمع اوری کردن
recovers U جمع اوری کردن
recovering U جمع اوری کردن
mustered U جمع اوری کردن
recover U جمع اوری کردن
to put in mind U یاد اوری کردن
mass U جمع اوری کردن
masses U جمع اوری کردن
massing U جمع اوری کردن
to get in U جمع اوری کردن
compiling U جمع اوری کردن
raking U جمع اوری کردن
rakes U جمع اوری کردن
rake U جمع اوری کردن
qualify U منظم کردن کنترل کردن
qualifies U منظم کردن کنترل کردن
roll up U جمع اوری کردن تاسیسات
deposit collection U جمع اوری کردن زباله ها
convocate U احضارکردن جمع اوری کردن
raise money U جمع اوری کردن پول
scrounge U علیق جمع اوری کردن
scrounged U علیق جمع اوری کردن
rally U دوباره جمع اوری کردن
vernalize U میوه اوری را تسریع کردن
scrounges U علیق جمع اوری کردن
rallied U دوباره جمع اوری کردن
rallies U دوباره جمع اوری کردن
scrounging U علیق جمع اوری کردن
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
levy U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
reaping U جمع اوری کردن بدست اوردن
reaps U جمع اوری کردن بدست اوردن
reap U جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross U جمع اوری کردن نیروی خودی
reaped U جمع اوری کردن بدست اوردن
ingross U تحریر کردن جمع اوری نیروها
levies U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levying U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
reintegrate U دوباره جمع اوری ومتحد کردن
levied U مالیات بستن بر جمع اوری کردن
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
interviewed U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
interview U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
canvass U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviewing U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviews U مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
canvasses U برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
salvaging U اوراق کردن وسایل
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalising U محل اوراق کردن وسایل
cannibalize U محل اوراق کردن وسایل
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalized U محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes U محل اوراق کردن وسایل
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalizing U محل اوراق کردن وسایل
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
cannibalises U محل اوراق کردن وسایل
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
cannibalised U محل اوراق کردن وسایل
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
cocooning U اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com