English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stator U جزء ثابت در هر ماشین گردنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
rotors U قسمت گردنده ماشین
rotor U قسمت گردنده ماشین
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
fixed center turret lathe U ماشین تراش با مرکز ثابت
stator U قسمت ثابت ماشین یامولد
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
ager U نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
zeroize U تنظیم وسایل رمز یک ماشین رمز روی یک وضعیت ثابت
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
wheeler U گردنده
swivel U گردنده
ambulant U گردنده
driven U گردنده
revolvable U گردنده
roller door U در گردنده
rotative U گردنده
rotor U گردنده
ambulatory U گردنده
rotors U گردنده
swivelled U گردنده
trochoid U گردنده
swivels U گردنده
gyral U گردنده
in eyre U گردنده
rotary U گردنده
gyrant U گردنده
runner U گردنده گشتی
rotor plates U جوشنهای گردنده
itineratly U بطور گردنده
circumambient U گردنده بدور
gyratory U چرخی گردنده
excursive U اواره گردنده
pivot arm U میله گردنده
circumsolar U دورخورشید گردنده
rotary U گردنده چرخنده
swivel U مفصل گردنده
revolving U گردنده دورانی
magnet wheel U چرخ گردنده
swivelled U مفصل گردنده
swivels U مفصل گردنده
runners U گردنده گشتی
rotator U ماهیچه گردنده
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
churn U بوسیله اسباب گردنده
rundle U استوانه گردنده گوی
churned U بوسیله اسباب گردنده
churns U بوسیله اسباب گردنده
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
roasting jack U سیخ کباب گردنده
bucket U تیغه گردنده توربین
buckets U تیغه گردنده توربین
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
precess U در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot U گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
windage U کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
potter wheel U صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
blade flapping U حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
ledger blade U تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
quill shaft U شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
stationary U ثابت
equable U ثابت
unshaken U ثابت
unswerving <adj.> U ثابت
indelible U ثابت
hard and fast U ثابت
steady U ثابت
fixing U ثابت
undeviating <adj.> U ثابت
pegged U ثابت
steadier U ثابت تر
truer U ثابت
truest U ثابت
true U ثابت
changeless U ثابت
loyal U ثابت
specifics U ثابت
fixed U ثابت
patted U ثابت
pats U ثابت
fiducial U ثابت
pat U ثابت
leger or ledger U ثابت
specific U ثابت
patting U ثابت
steadying U ثابت
immovable U ثابت
inalterable U ثابت
incommutable U ثابت
disputeless U ثابت
permanent U ثابت
firm U ثابت
firmer U ثابت
firmest U ثابت
firms U ثابت
established U ثابت
invariable U ثابت
static U ثابت
standstill U ثابت
fix U ثابت
steadies U ثابت
constants U ثابت
resolute U ثابت
stables U ثابت
thetic U ثابت
thetical U ثابت
settled U ثابت
fixes U ثابت
solids U ثابت
rugged U ثابت
steadiest U ثابت
sustain U ثابت
fixed bridge U پل ثابت
sustained U ثابت
sustains U ثابت
stable U ثابت
steadied U ثابت
solid U ثابت
constant U ثابت
fixed inputs U منابع ثابت
fixed length U با درازای ثابت
dissociation constant U ثابت تفکیک
fixed light U چراغ ثابت
fixed property U سرمایه ثابت
curie constant U ثابت کوری
fixed price U قیمت ثابت
fixed radix U با مبنای ثابت
fixed point U نقطه ثابت
fixed point U با ممیز ثابت
fixed point U ممیز ثابت
fixed pivot U لولای ثابت
decay constant U ثابت تباهی
dielectric constant U ثابت دی الکتریک
fixed inputs U نهادههای ثابت
fixed costs U هزینههای ثابت
figurative constant U ثابت تلویحی
fixed capital U سرمایه ثابت
firm offer U پیشنهاد ثابت
fixed condenser U خازن ثابت
fixed capacitor U خازن ثابت
fixed ammunition U مهمات ثابت
fixed area U ناحیه ثابت
fixed budget U بودجه ثابت
fixed asset U دارائی ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com