English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
maximum current U جریان حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
flow control U کنترل جریان
to regulate the flow of traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
to regulate the traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
laminar control flow system U سیستم کنترل جریان خطی یالایهای
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
gill U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
gill type flap U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
transistor U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistors U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistor U هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistors U هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
variable discharge turbine U توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
maximum U حداکثر
uttermost U حداکثر
peaks U حداکثر
outside U حداکثر
maximal U حداکثر
endurance U حداکثر
peaking U حداکثر
outsides U حداکثر
peak U حداکثر
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
submaximal U زیر حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum price U حداکثر بها
maximum amplitude U دامنه حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum profit U حداکثر سود
full bore U حداکثر تلاش
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
flank speed U حداکثر سرعت
maximum load U بار حداکثر
maximal U وابسته به حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum of intensity U حداکثر شدت
flat out U حداکثر سرعت
maximum energy U انرژی حداکثر
high tide U حداکثر مد دریا
high tides U حداکثر مد دریا
maximum output U خروجی حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
full speed U حداکثر سرعت
peak U حداکثر کاکل
maximum density U حداکثر تراکم
supercharge U خرج حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
wage ceiling U حداکثر دستمزد
peak load U بار حداکثر
payloads U حداکثر بار
peak load U حداکثر بار
maximum slope U حداکثر شیب
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum deflection U انحراف حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum deviation U انحراف حداکثر
payload U حداکثر بار
maximum duration U زمان حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum value U مقدار حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum work U کار حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
peaks U حداکثر کاکل
peaking U حداکثر کاکل
peak output U حداکثر تولید
global maximum U حداکثر مطلق
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maxvo U حداکثر توان هوازی
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com