English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hamburger U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburg U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
frying U گوشت سرخ کرده
fries U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
scrapple U خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
biltong U گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
first offender U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
first offenders U کسی که برای اولین بار قانوناتخلف کرده است
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
DR DOS U سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
assisting U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
assisted U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assists U بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
XNS U پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
flexowriter U علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
democratic comiteism U سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
turgid <adj.> U پف کرده
gelid U یخ کرده
beastby U کرده
infusions U دم کرده
infusion U دم کرده
tumid <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
puffed out <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
bouffant U پف کرده
soufflTs U پف کرده
souffle U پف کرده
souffles U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
puff pastry U پف کرده
unconsciously U غش کرده
unconscious U غش کرده
it is very easily done U کرده میشود
educated U تحصیل کرده
mistaken U اشتباه کرده
blubbery U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
airless U گرفته یا دم کرده
fecit U درست کرده
wedded U ازدواج کرده
sawn U اره کرده
picked U پاک کرده
pulled U خشک کرده
beheld U مشاهده کرده
chose U انتخاب کرده
fucate U رنگ کرده
fubsy U قوز کرده
clarified U صاف کرده
warm infusion U چیز دم کرده
whey U شیرچرخ کرده
grown U رشد کرده
fretty U اماس کرده
protuberant U باد کرده
strained U صاف کرده
farthingale U دامن پف کرده
begotten U تولید کرده
farcie U دلمه کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
overage U کم رشد کرده
tumescent U ورم کرده
risen U طلوع کرده
full grown U رشدکامل کرده
smoothfaced U صاف کرده
tinned U قوطی کرده
full-grown U رشدکامل کرده
swollen U اماس کرده
bendon U نیت کرده
fried U سرخ کرده
in flower U شکوفه کرده
sweated U عرق کرده
billowy U باد کرده
farci U دلمه کرده
restrained U لگام کرده
rooted U ریشه کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
swollen U ورم کرده
inwrought U از تو کار کرده
baggily U بطورباد کرده
shot U اصابت کرده
decorated U زینت کرده
ghi U کره اب کرده
carpeted U فرش کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
turgid <adj.> U آماس کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
puffy <adj.> U باد کرده
tumid U اماس کرده
get U کسب کرده
deep rooted U ریشه کرده
gets U کسب کرده
let it be done U کرده شود
getting U کسب کرده
hidden U پنهان کرده
nodular U ورم کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
indrawn U جذب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
deep-rooted U ریشه کرده
painted U رنگ کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
blown U ورم کرده
testate U وصیت کرده
grown-ups U رشد کرده
bunged up U باد کرده
shots U اصابت کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
began U شروع کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
ventricular U باد کرده
unruffled U ارام کرده
iced U خنک کرده
inveterate U ریشه کرده
distent U ورم کرده
refined U تمیز کرده
they have done their work U را کرده اند
grown-up U رشد کرده
ghee U کره اب کرده
self taught U تحصیل کرده
iced ppa U خنک کرده
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
angrier U ورم کرده دژم
borne U تحمل کرده یاشده
forgotten U فراموش کرده یا شده
begun U شروع کرده یا شده
made up U مصنوعی بزک کرده
neutralized U بیطرف کرده شده
tumid U ورم کرده متورم
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
grenadine U مرغ دلمه کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
tumescent U اماس کرده اماسیده
the tribes are all up U طغیان کرده اند
you are mistaken U اشتباه کرده اید
newlywed U تازه ازدواج کرده
made-up U مصنوعی بزک کرده
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
turgescent U باد کرده پرطمطراق
ingrained U دیرینه ریشه کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
foreseen U پیش بینی کرده
angry U ورم کرده دژم
cultured U مهذب تحصیل کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
angriest U ورم کرده دژم
dried fruit U میوه خشک کرده
cecils U قیمه سرخ کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
saute U در روغن سرخ کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
ranker U افسر سربازی کرده
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
stum U اب انگورتازه درخم کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
married U عروسی کرده متاهل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com