English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (598 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neutralises U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised U بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
supplemented U تکمیل کننده اضافی
supplementing U تکمیل کننده اضافی
supplements U تکمیل کننده اضافی
supplement U تکمیل کننده اضافی
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
back-up U تقویت کردن تقویتی
back up U تقویت کردن تقویتی
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
spares U اقلام اضافی وسایل یدکی
transferring U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
entrusts U واگذار کردن تفویض کردن
give over U ترک کردن واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن تفویض کردن
entrust U واگذار کردن تفویض کردن
to deliver over U واگذار کردن
relegating U واگذار کردن
relegates U واگذار کردن
assigning U واگذار کردن
ceding U واگذار کردن
cedes U واگذار کردن
relegated U واگذار کردن
releases U واگذار کردن
allocations U واگذار کردن
to make over U واگذار کردن
giving U واگذار کردن
gives U واگذار کردن
transfer U واگذار کردن
give U واگذار کردن
release U واگذار کردن
relegate U واگذار کردن
assigned U واگذار کردن
allocation U واگذار کردن
assign U واگذار کردن
authorisations U واگذار کردن
surrenders U واگذار کردن
transferring U واگذار کردن
released U واگذار کردن
transfers U واگذار کردن
surrendered U واگذار کردن
authorization U واگذار کردن
cede U واگذار کردن
surrender U واگذار کردن
infeoff U واگذار کردن
assigns U واگذار کردن
to turn over U واگذار کردن
conceded U واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن
concede U واگذار کردن
concedes U واگذار کردن
conceding U واگذار کردن
abdicate U واگذار کردن
entrust U واگذار کردن
abdicated U واگذار کردن
assignments U واگذار کردن
entrusts U واگذار کردن
remise U واگذار کردن
demise U واگذار کردن
abdicating U واگذار کردن
assignment U واگذار کردن
abdicates U واگذار کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
bequeaths U بکسی واگذار کردن
bequeath U بکسی واگذار کردن
bequeathed U بکسی واگذار کردن
bequeathing U بکسی واگذار کردن
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
reallocation U مجددا واگذار کردن
implements U اجراء کردن تکمیل کردن
implement U اجراء کردن تکمیل کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
implemented U اجراء کردن تکمیل کردن
implementing U اجراء کردن تکمیل کردن
to sell out U بدیگری واگذار کردن ورفتن
quitclaim U چشم پوشیدن از واگذار کردن
deeds U سند باقباله واگذار کردن
deed U سند باقباله واگذار کردن
vest a property in someone U ملکی را به کسی واگذار کردن
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
to bargain a way U درازای چیزی واگذار کردن
completed U تکمیل کردن
to eke out U تکمیل کردن
put ineffect U تکمیل کردن
back-up U تکمیل کردن
put inpractice U تکمیل کردن
supplying U تکمیل کردن
put into effect U تکمیل کردن
perfects U تکمیل کردن
perfected U تکمیل کردن
perfect U تکمیل کردن
finish U تکمیل کردن
finishes U تکمیل کردن
fill out U تکمیل کردن
fill up U تکمیل کردن
make up U تکمیل کردن
complete U تکمیل کردن
supplied U تکمیل کردن
make something happen U تکمیل کردن
carry into effect U تکمیل کردن
supply U تکمیل کردن
perfecting U تکمیل کردن
back up U تکمیل کردن
fulfills U تکمیل کردن
augment U تکمیل کردن
supplementing U تکمیل کردن
augmented U تکمیل کردن
augmenting U تکمیل کردن
augments U تکمیل کردن
supplemented U تکمیل کردن
supplement U تکمیل کردن
fulfil U تکمیل کردن
fulfilled U تکمیل کردن
to post up U تکمیل کردن
fulfils U تکمیل کردن
supplements U تکمیل کردن
implement U تکمیل کردن
carry ineffect U تکمیل کردن
actualize U تکمیل کردن
completing U تکمیل کردن
carry out U تکمیل کردن
fulfill U تکمیل کردن
fulfilling U تکمیل کردن
roundest U تکمیل کردن
completes U تکمیل کردن
to top off U تکمیل کردن
actualise [British] U تکمیل کردن
round U تکمیل کردن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
to give place to U جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
supplemented U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
matures U واجب الادا تکمیل کردن
to fill out U تکمیل کردن توسعه دادن
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
mature U واجب الادا تکمیل کردن
supplied U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplying U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplementing U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplement U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplements U تکمیل کردن ضمیمه شدن به
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
enhanced U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing U تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
overcharged U اضافی هزینه کردن
overcharge U اضافی هزینه کردن
overcharges U اضافی هزینه کردن
overcharging U اضافی هزینه کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com