Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
batch production
U
تولید زیاد یک نوع کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mass production of goods
U
تولید انبوه کالا
mass production of goods
U
تولید توده وار کالا
oligopoly
U
تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
cost absoption
U
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
gross national product
U
تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
diapositive
U
تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
season cracking
U
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
fisher equation
U
یعنی حجم پول درگردش درسرعت گردش پول برابراست با متوسط قیمت کالا درمقدار تولید کالارابطه فیشر
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Senneh
U
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
stuff
U
کالا
trafficked
U
کالا
commodity
U
کالا
commodities
U
کالا
matters
U
کالا
cargo
U
کالا
mattering
U
کالا
mattered
U
کالا
matter
U
کالا
cargoes
U
کالا
traffic
U
کالا
trafficking
U
کالا
produce
U
کالا
good
U
کالا
produced
U
کالا
traffick
U
کالا
produces
U
کالا
goods
U
کالا
chattel
U
کالا
merchandise
U
کالا
ware
U
کالا
wares
U
کالا
object of sale
U
کالا
articles
U
کالا
mercery
U
کالا
stuffed
U
کالا
traffics
U
کالا
stuffs
U
کالا
article
U
کالا
materials
U
کالا
products
U
کالا
material
U
کالا
product
U
کالا
commodity
U
کالا جنس
interchange
U
مبادله کالا
interchanging
U
مبادله کالا
interchanged
U
مبادله کالا
interchanges
U
مبادله کالا
commodities
U
کالا جنس
drafted
U
بسته کالا
drafts
U
بسته کالا
on receipt of the goods
U
بوصول کالا
on receipt of the goods
U
برسیدن کالا
order for goods
U
سفارش کالا
stowage
U
انبار کالا
commodity flow
U
جریان کالا
inventory
U
موجودی کالا
inventory
U
صورت کالا
samples
U
نمونه کالا
inventories
U
موجودی کالا
depots
U
انبار کالا
depot
U
انبار کالا
holds
U
انبار کالا
hold
U
انبار کالا
stock requisition
U
درخواست کالا
stock room
U
انبار کالا
draft
U
بسته کالا
barter
U
دادوستد کالا
bartered
U
دادوستد کالا
fairs
U
نمایشگاه کالا
fairest
U
نمایشگاه کالا
sample
U
نمونه کالا
fairer
U
نمایشگاه کالا
sampled
U
نمونه کالا
fair
U
نمایشگاه کالا
traffic
U
مبادله کالا
trafficked
U
مبادله کالا
trafficking
U
مبادله کالا
traffics
U
مبادله کالا
barters
U
دادوستد کالا
mock up
U
مدل کالا
bartering
U
دادوستد کالا
storeroom
U
انبار کالا
margin utility
U
حد مطلوبیت کالا
glut
U
وفور کالا
glut
U
فراوانی کالا
showrooms
U
نمایشگاه کالا
showroom
U
نمایشگاه کالا
commodity agreement
U
موافقتنامه کالا
commodity broker
U
دلال کالا
commodity broker
U
واسطه کالا
commodity catalogue
U
کاتالوگ کالا
commodities exchange
U
بورس کالا
collection of goods
U
دریافت کالا
handling of goods
U
جابجایی کالا
bill of goods
U
صورت کالا
copper alloy
U
همبسته کالا
consignor
U
فرستنده کالا
gluts
U
وفور کالا
gluts
U
فراوانی کالا
acceptance of goods
U
پذیرفتن کالا
commodity code
U
رمز کالا
lien on goods
U
حق حبس کالا
exclusion principle
U
کالا نیستندشد
warehouse
U
انبار کالا
fate of goods
U
وضعیت کالا
commodity code
U
شماره کالا
warehouses
U
انبار کالا
commodity code
U
علامت کالا
commodity exchange
U
مبادله کالا
commodity exchange
U
بورس کالا
commodity market
U
بازار کالا
objected
U
کالا اعتراض کردن
owner's risk
U
ریسک صاحب کالا
object
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
price tag
U
برچسب قیمت کالا
turnover tax
U
مالیات بر گردش کالا
mock up
U
نمونه نمایشی کالا
unit cost
U
هزینه هر واحداز کالا
order time
U
زمان سفارش کالا
containerization
U
حمل کالا با کانتینر
consignor
U
حمل کننده کالا
storehouses
U
مخزن انبار کالا
consignor
U
ارسال کننده کالا
product liability
U
مسئوولیت در قبال کالا
freight forwarder
U
حمل کننده کالا
stock
U
موجودی کالا ذخیره
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods
U
تحریم کردن کالا
discount of goods
U
تخفیف روی کالا
sales tax
U
مالیات بر فروش کالا
distribution cost
U
هزینه توزیع کالا
distribution system
U
شبکه توزیع کالا
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
shipper
U
فرستنده کالا با کشتی
shipping agent
U
موسسه حمل کالا
strike below
U
بردن کالا به انبار
the goods are orlie in pledge
U
کالا در گرو اوست
storehouse
U
مخزن انبار کالا
fairing
U
ارمغانی که از نماسشگاه کالا
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
stocked
U
موجودی کالا ذخیره
goods train
U
قطار حمل کالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com