English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dandyism U توجه زیاد به لباس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clothes horses U کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horse U کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
lionization U توجه زیاد به شخص
meticulous attention U دقت و توجه زیاد
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
ambivert U شخصی که نه زیاد بعالم باطنی توجه دارد نه بعالم خارجی
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
noting U توجه
remark U توجه
remarked U توجه
mindfulness U توجه
remarking U توجه
mindfully U با توجه
oblivious U بی توجه
listless U بی توجه
listlessly U بی توجه
unresponsive U بی توجه
attention U توجه
inattentive U بی توجه
regard U توجه
attendance U توجه
attendances U توجه
cares U توجه
cared U توجه
care U توجه
regards U توجه
regarded U توجه
attentions U توجه
notes U توجه
unconsidered U بی توجه
assiduity U توجه
NB U توجه!
heedfulness U توجه
heedfully U با توجه
heeding U توجه
heeded U توجه
heed U توجه
adverence U توجه
advertence U توجه
advertency U توجه
turn to U توجه
heeds U توجه
attention to orders U توجه
attentiveness U توجه
keep U توجه
re- U با توجه به
re U با توجه به
tendance U توجه
keeps U توجه
remarks U توجه
note U توجه
attention span U فراخنای توجه
span of attention U فراخنای توجه
tendencies U توجه استعداد
regard U رعایت توجه
tendency U توجه استعداد
attention to orders U توجه کنید
see after U توجه داشتن به
substantial U قابل توجه
auspice U حسن توجه
at nurse U در توجه دایه
attention deficit U کاستی توجه
attention getting U توجه طلب
safe keeping U حفافت توجه
notice U توجه اطلاع
riding high <idiom> U جالب توجه
oyez U توجه کنید
regarded U رعایت توجه
liberals U جالب توجه
liberal U جالب توجه
yummy U جالب توجه
welfare U توجه کردن
considerations U توجه تامل
considerations U توجه مراعات
consideration U توجه تامل
consideration U توجه مراعات
striking U قابل توجه
strikingly U قابل توجه
noticing U توجه اطلاع
notices U توجه اطلاع
attention seeking U توجه طلب
perpend U توجه کردن
regards U رعایت توجه
observingly U از روی توجه
noteworthy U قابل توجه
nota bene U توجه شود
auspices U حسن توجه
nota bene U قابل توجه
interests U توجه نظر
look after U توجه داشتن به
interest U توجه نظر
devil may care U بی توجه به مقام
pay respect to U توجه داشتن به
detraction U کاهش توجه
noticed U توجه اطلاع
engaging U جالب توجه
take care of U توجه کردن از
tentless U بی توجه بی دقت
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
to be d. to U توجه نکردن به
attend U توجه کردن
attending U توجه کردن
get with it <idiom> U توجه کردن
pay attention <idiom> U توجه کردن
introversion U توجه بدرون
notables U جالب توجه
notable U جالب توجه
considerable U قابل توجه
intentness U سرگرمی توجه
noticeable U قابل توجه
mark U توجه کردن
marks U توجه کردن
attends U توجه کردن
favours U توجه مرحمت
favouring U توجه مرحمت
favour U توجه مرحمت
favors U توجه مرحمت
favoring U توجه مرحمت
favored U توجه مرحمت
for this purpose <adv.> U با توجه به این
hereto <adv.> U با توجه به این
hereunto <adv.> U با توجه به این
concerning this <adv.> U با توجه به این
to drive at U توجه داشتن به
as to that <adv.> U با توجه به این
to llok U توجه کردن
to take keep U توجه کردن
hypoprosexia U فقدان توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
wistfulness U توجه دقت
favoured U طرف توجه
focal point U کانون توجه
on this <adv.> U با توجه به این
warning U توجه به خط ر ممکن
inattention U فقدان توجه
self care U توجه از خود
eye catcher U چیزجالب توجه
caution U توجه کنید
caution U اخطار توجه
cautioned U توجه کنید
cautioning U اخطار توجه
cautions U توجه کنید
to watch over U توجه کردن
cautions U اخطار توجه
inattention U عدم توجه
tent U توجه کردن
unwitting U بی توجه بی هوش
cautioned U اخطار توجه
wistfully U با دقت و توجه
notwithstanding U بدون توجه
notations U ثبت توجه
notation U ثبت توجه
interesting U جالب توجه
remarkable U قابل توجه
remarkable U جالب توجه
figure on U توجه کردن
tents U توجه کردن
field of attention U میدان توجه
favor U توجه مرحمت
polarities U توجه به قطب
warnings U توجه به خط ر ممکن
polarity U توجه به قطب
cautioning U توجه کنید
accouterment U لباس
vestment U لباس
vesture U لباس
untented U بی لباس
garb U لباس
nightgowns U لباس شب
outwall U لباس تن
nightgown U لباس شب
attire U لباس
flannel U لباس
clobbered U لباس
clobbering U لباس
clobbers U لباس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com