Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
basic agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
توافق اولیه
master agreement
U
توافق اولیه
skeleton agreement
U
توافق اولیه
outline agreement
U
توافق اولیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication
U
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration
U
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism
U
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
accorded
U
توافق
concerts
U
توافق
concert
U
توافق
concurrence
U
توافق
adaptation
U
توافق
consistency
U
توافق
settlement
U
توافق
analogy
U
توافق
analogies
U
توافق
concord
U
توافق
accommodations
U
توافق
accommodation
U
توافق
rapport
U
توافق
accord
U
توافق
consented
U
توافق
consenting
U
توافق
settlements
U
توافق
consents
U
توافق
agreement
U
توافق
adaptations
U
توافق
coincidence
U
توافق
accords
U
توافق
coincidences
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
agreements
U
توافق
consent
U
توافق
commensurableness
U
توافق
to come to an understanding
U
توافق
bands
U
توافق
band
U
توافق
keeping
U
توافق
conciliation
U
توافق
concent
U
توافق
commensurability
U
توافق
breached
U
خطای رد یک توافق
disagreements
U
عدم توافق
breaches
U
خطای رد یک توافق
breach
U
خطای رد یک توافق
speaking with prosecutor
U
توافق باشاکی
adaptable
U
قابل توافق
accompt
U
سازگاری توافق
synesis
U
توافق معانی
adaptableness
U
قابلیت توافق
maladjustment
U
عدم توافق
consistency
U
توافق سازگاری
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
consensus
U
توافق عام
understandings
U
توافق تظر
understanding
U
توافق تظر
conformable
U
قابل توافق
disparities
U
عدم توافق
adhesion
U
همبستگی توافق
adaptations
U
توافق سازش
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
disparity
U
عدم توافق
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
adaptation
U
توافق سازش
adaptability
U
توافق سازگاری
maladjustments
U
عدم توافق
plea agreement
U
توافق مدافعه
maladjusted
U
بی توافق دژسازگار
inharmoniousness
U
عدم توافق
compromiser
U
توافق کار
inadaptable
U
توافق ندادنی
accordance
U
وفق توافق
correspondence principle
U
اصل توافق
give-and-take
U
آماده به توافق
modus vivendi
U
توافق موقت
conconancy
U
توافق صدا
concordat
U
توافق دوستانه
inconsonantly
U
باعدم توافق
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
harmonometer
U
توافق سنج
maladaptation
U
عدم توافق
mutual agreement
U
توافق طرفین
dissidence
U
عدم توافق
discordance
U
عدم توافق
disconformity
U
عدم توافق
consonance
U
توافق صدا
consistence
U
توافق سازگاری
conformation
U
سازش توافق
collective agreement
U
توافق جمعی
disagreement
U
عدم توافق
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
agreement coefficient
U
ضریب توافق
deal
U
توافق تجاری
deals
U
توافق تجاری
adaptiveness
U
قوه توافق
adaption
U
توافق سازش
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
abidance
U
رفتار برطبق توافق
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
compromises
U
توافق مصالحه کردن
discordantly
U
از روی عدم توافق
plea bargain
U
توافق مدافعه
[حقوق]
approving
U
توافق در مورد چیزی
approves
U
توافق در مورد چیزی
compromising
U
توافق مصالحه کردن
approve
U
توافق در مورد چیزی
inconsonance
U
عدم توافق ناهماهنگی
meet someone half-way
<idiom>
U
به توافق رسیدن با کسی
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
variance
U
مغایرت عدم توافق
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
consensus
U
توافق ورضایت عمومی
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
compromise
U
توافق مصالحه کردن
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
agreements
U
معاهده و مقاطعهء توافق
odds
U
عدم توافق مغایرت
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
inadaptable
U
غیر قابل توافق ناسازگار
inadaptability
U
عدم قابلیت توافق ناسازگاری
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
undertakes
U
توافق برای انجام کاری
contract note
U
سند مقاطعه توافق نامه
discommend
U
با عدم توافق چیزی گفتن
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
undertaken
U
توافق برای انجام کاری
undertake
U
توافق برای انجام کاری
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
adhere
U
توافق داشتن متفق بودن
adhered
U
توافق داشتن متفق بودن
adheres
U
توافق داشتن متفق بودن
adhering
U
توافق داشتن متفق بودن
collusion
U
توافق میان فروشندگان یک کالا
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
private treaty
U
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
to come to an agreement
U
یکدل شدن توافق حاصل کردن
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal
[between Prosecution and Defense]
U
توافق مدافعه
[بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
nod
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
nodded
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nodding
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nods
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
preliminaries
U
اولیه
fundamental
U
اولیه
first generation
U
اولیه
rudimentary
U
اولیه
primal
U
اولیه
primeval
U
اولیه
primary
U
اولیه
dispersion
U
اولیه
basic
U
اولیه
raw
U
اولیه
basics
U
اولیه
preliminary
U
اولیه
initial
U
اولیه
initialling
U
اولیه
initialled
U
اولیه
initialed
U
اولیه
earliest
U
اولیه
initials
U
اولیه
elementary
U
اولیه
early
U
اولیه
initialing
U
اولیه
primitive
U
اولیه
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
first aids
U
کمکهای اولیه
first cause
U
علت اولیه
first cost
U
هزینه اولیه
i.c.
U
حالت اولیه
input frequency
U
فرکانس اولیه
input translator
U
مترجم اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com