Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mekeready
U
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
procurement
U
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
to make provision
U
تهیه دیدن
to bargain for
U
تهیه دیدن
provides
U
تهیه دیدن
provide
U
تهیه دیدن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
lead up
U
تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead-up
U
تهیه مقدمات را دیدن راهنما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
furtherance
U
تهیه وسایل
develop
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develops
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
staffs
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
well founded
U
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well found
U
کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
habilitate
U
مجهز کردن
busked
U
مجهز کردن
busking
U
مجهز کردن
busk
U
مجهز کردن
tool
U
مجهز کردن
equips
U
مجهز کردن
equip
U
مجهز کردن
busks
U
مجهز کردن
equipping
U
مجهز کردن
imps
U
مجهز کردن
imp
U
مجهز کردن
reflecterize
U
مجهز به بازتابنده کردن
reflectorize
U
مجهز به بازتابنده کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
masts
U
دیرک بادکل مجهز کردن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
mast
U
دیرک بادکل مجهز کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
grid
U
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids
U
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
site poll
U
قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
packing
U
روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
dight
U
اماده کردن مجهز کردن
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
visited
U
دیدن کردن از
visits
U
دیدن کردن از
make a call
U
دیدن کردن
visit
U
دیدن کردن از
to make or pay a call
U
از کسی دیدن کردن
unsight
U
از دیدن محروم کردن
spots
U
کشف کردن دیدن
Seeing is believing .
<proverb>
U
دیدن,باور کردن .
spot
U
کشف کردن دیدن
look in
U
دیدن کردن مختصر
miscarrying
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries
U
صدمه دیدن اشتباه کردن
ride herd on
<idiom>
U
از نزدیک دیدن وکنترل کردن
practise or tice
U
توط ئه دیدن تعقیب کردن
soothsay
U
طالع دیدن پیشگویی کردن
drop in
U
اتفاقا دیدن کردن انداختن در
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
supplied
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supply
U
فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
see for oneself
U
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
to meet half way
U
درنیمه راه کسی را دیدن یابرخورد کردن
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation
U
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
administering
U
تهیه کردن
affording
U
تهیه کردن
afforded
U
تهیه کردن
to find in
U
تهیه کردن
administered
U
تهیه کردن
process
U
تهیه کردن
provision
U
تهیه کردن
afford
U
تهیه کردن
affords
U
تهیه کردن
administer
U
تهیه کردن
processes
U
تهیه کردن
supplying
U
تهیه کردن
procured
U
تهیه کردن
provide
U
تهیه کردن
supply
U
تهیه کردن
procuring
U
تهیه کردن
cater
U
تهیه کردن
blend
U
تهیه کردن
blends
U
تهیه کردن
procures
U
تهیه کردن
caters
U
تهیه کردن
catering
U
تهیه کردن
catered
U
تهیه کردن
preparing
U
تهیه کردن
prepares
U
تهیه کردن
supplied
U
تهیه کردن
procure
U
تهیه کردن
provides
U
تهیه کردن
prepare
U
تهیه کردن
administers
U
تهیه کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
to lay in a stock
U
موجودی تهیه کردن
extemporized
U
فورا تهیه کردن
conserve
U
کنسرو تهیه کردن
programme
U
برنامه تهیه کردن
programmes
U
برنامه تهیه کردن
extemporising
U
فورا تهیه کردن
process
U
تهیه و تولید کردن
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
extemporises
U
فورا تهیه کردن
conserved
U
کنسرو تهیه کردن
extemporizes
U
فورا تهیه کردن
effigy
U
تمثال تهیه کردن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
processes
U
تهیه و تولید کردن
effigies
U
تمثال تهیه کردن
quadruplicate
U
در چهارنسخه تهیه کردن
whomp up
U
بسرعت تهیه کردن
extemporizing
U
فورا تهیه کردن
funded
U
تهیه وجه کردن
conserves
U
کنسرو تهیه کردن
harnessing
U
اشیاء تهیه کردن
enables
U
تهیه کردن برای
triplicate
U
در سه نسخه تهیه کردن
preparations
U
تهیه کردن اتش
harness
U
اشیاء تهیه کردن
bills
U
تهیه کردن صورتحساب
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
extemporize
U
فورا تهیه کردن
enabled
U
تهیه کردن برای
extemporised
U
فورا تهیه کردن
harnessed
U
اشیاء تهیه کردن
enable
U
تهیه کردن برای
program
U
برنامه تهیه کردن
fund
U
تهیه وجه کردن
get
U
تهیه کردن فهمیدن
conserving
U
کنسرو تهیه کردن
bill
U
تهیه کردن صورتحساب
programs
U
برنامه تهیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com