Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authentication system
U
سیستم تعیین و اعلام نشانی
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
acknowledge
U
اعلام نشانی کردن
acknowledges
U
اعلام نشانی کردن
acknowledging
U
اعلام نشانی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
authenticator
U
تایید کننده اعتبار اسناد
authenticator
U
اعلام کننده نشانی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
authenticator
U
تعیین کننده سیستم نشانی
declared value
U
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
offset point
U
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
alerting service
U
قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
overdraft
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
attributing
U
اسناد کردن
ascribed
U
اسناد کردن
ascribes
U
اسناد کردن
ascribing
U
اسناد کردن
ascribe
U
اسناد کردن
attributes
U
اسناد کردن
attribute
U
اسناد کردن
suspension of vouchers
U
معلق کردن اسناد
unfinanced
U
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
natarize
U
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
fire fighting
U
اتش نشانی کردن
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to call 911
[American English]
U
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
acclaimed
U
اعلام کردن
promulgates
U
اعلام کردن
quoted
U
اعلام کردن
damm
U
بد اعلام کردن
promulgated
U
اعلام کردن
quote
U
اعلام کردن
promulgate
U
اعلام کردن
proclamation
U
اعلام کردن
quotes
U
اعلام کردن
promulgating
U
اعلام کردن
blazon
U
اعلام کردن
announce
U
اعلام کردن
acclaiming
U
اعلام کردن
acclaims
U
اعلام کردن
exclaim
U
اعلام کردن
exclaimed
U
اعلام کردن
broadcasts
U
اعلام کردن
exclaims
U
اعلام کردن
enounce
U
اعلام کردن
enouce
U
اعلام کردن
proclamations
U
اعلام کردن
broadcast
U
اعلام کردن
promulge
U
اعلام کردن
announced
U
اعلام کردن
announces
U
اعلام کردن
acclaim
U
اعلام کردن
statement
U
اعلام کردن
statements
U
اعلام کردن
exclaiming
U
اعلام کردن
enunciating
U
اعلام کردن
enunciates
U
اعلام کردن
enunciated
U
اعلام کردن
enunciate
U
اعلام کردن
announcing
U
اعلام کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
sanitize
U
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
rehabilitating
U
اعاده اعتبار کردن
rehabilitates
U
اعاده اعتبار کردن
rehabilitate
U
اعاده اعتبار کردن
rehabilitated
U
اعاده اعتبار کردن
revalidate
U
تجدید اعتبار کردن
hails
U
اعلام ورود کردن
acknowledges
U
اعلام معرف کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
absolves
U
اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge
U
اعلام معرف کردن
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
indicts
U
اعلام جرم کردن
indicted
U
اعلام جرم کردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
indicting
U
اعلام جرم کردن
acknowledging
U
اعلام معرف کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
to call a meeting
U
جلسهای را اعلام کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
indict
U
اعلام جرم کردن
announce in advance
U
از پیش اعلام کردن
impeached
U
اعلام جرم کردن
early-warning
U
اعلام خطر کردن
call out
U
اعلام خطر کردن
impeaches
U
اعلام جرم کردن
impeaching
U
اعلام جرم کردن
impeach
U
اعلام جرم کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
absolve
U
اعلام بی تقصیری کردن
early warning
U
اعلام خطر کردن
absolving
U
اعلام بی تقصیری کردن
absolved
U
اعلام بی تقصیری کردن
to register with the police
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
validating
U
تایید اعتبار قانونی کردن
void
U
از درجه اعتبار ساقط کردن
validated
U
تایید اعتبار قانونی کردن
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
validate
U
تایید اعتبار قانونی کردن
call for ..... under the credit
U
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
validates
U
تایید اعتبار قانونی کردن
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
warning
U
اعلام خطر کردن هشدار
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciates
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate
U
اعلام کردن صریحا گفتن
warnings
U
اعلام خطر کردن هشدار
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
appropriation
U
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
toll
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralds
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything
U
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
tolling
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolls
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
heralded
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
herald
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
slates
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
specify
U
تعیین کردن
tell off
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
blood types
U
تعیین کردن
slate
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن
determine
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
determining
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
specifying
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
fix
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
formulation
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
notified
U
اعلام کردن اخطار کردن
notifies
U
اعلام کردن اخطار کردن
notify
U
اعلام کردن اخطار کردن
notifying
U
اعلام کردن اخطار کردن
overdraw
U
بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
demarcated
U
تعیین حدود کردن
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
pin point
U
تعیین محل کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com