English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
darner U تعمیر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
serviced U تعمیر
spot repair U تعمیر در جا
renovation U تعمیر
repaired U تعمیر
repairing U تعمیر
repair U تعمیر
remaking U تعمیر
repairs U تعمیر
instauration U تعمیر
maintenance U تعمیر
service U تعمیر
mending U تعمیر
face lifting U تعمیر
upkeep U تعمیر
spot repair U تعمیر در محل
serviceman U تعمیر کار
maintenance U نگهداری و تعمیر
mended U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
serviced U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
aircraft repair U تعمیر هواپیما
repair kit U جعبه تعمیر
refits U تعمیر کردن
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
refitted U تعمیر کردن
refitting U تعمیر کردن
servicemen U تعمیر کار
service U تعمیر کردن
mend U تعمیر کردن
base repair U تعمیر اساسی
over haul U تعمیر اساسی
darn [conservate] U تعمیر کردن
patch up <idiom> U تعمیر کردن
to do up U تعمیر رکدن
to patch up U تعمیر کردن
patches U تعمیر کردن
patch U تعمیر کردن
under repair U در دست تعمیر
under repair U تحت تعمیر
under repairing U دردست تعمیر
rehashed U تعمیر کردن
rehashes U تعمیر کردن
refashion U تعمیر کردن
in disrepair U محتاج تعمیر
out of repair U نیازمند تعمیر
in bad repair U نیازمند تعمیر
reconditioning U تعمیر مجدد
repaired U تعمیر کردن
field service U تعمیر در محل
restores U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
restored U تعمیر کردن
serviceability U تعمیر پذیری
retread process U تعمیر مجدد
serviceability U قابلیت تعمیر
rehash U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
maintenance U تعمیر و نگهداری
reparation U تعمیر عوض
repair time U مدت تعمیر
repair U تعمیر کردن
emergency repair U تعمیر اضطراری
fixes U تعمیر کردن
restore U تعمیر کردن
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
dock U حوضچه تعمیر ناو
docked U حوضچه تعمیر ناو
docks U حوضچه تعمیر ناو
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
dry docks U محل تعمیر کشتی
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
pattern generator U مولد تعمیر کار
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
vamp U وصله تعمیر کردن
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
docking report U گزارش تعمیر ناو
dry dock U محل تعمیر کشتی
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
mending U گردآوری شده برای تعمیر
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splicing U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splices U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com