Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
I missed you.
U
دلم برایت تنگ شد
Do you want to have your fortune told?
U
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
My heart goes out to you.
<idiom>
U
دلم برایت می سوزد.
[اصطلاح روزمره ]
Die for him who will get feverish for you.
<proverb>
U
براى کسى بمیر که برایت تب کند .
I miss you very much.
U
دلم خیلی برایت تنگ شده
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
U
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
U
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
holiday
U
تعطیلات
to take a vacation
U
به تعطیلات رفتن
to take leave
U
به تعطیلات رفتن
get away from it all
<idiom>
U
به تعطیلات رفتن
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
hols
U
مخفف تعطیلات
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
holiday at the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
legal holiday
U
تعطیلات رسمی وقانونی
vacationer
U
گشتگر ایام تعطیلات
vacationist
U
گشتگر ایام تعطیلات
holiday by the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
holiday cottage
U
ویلای اجاره ای برای تعطیلات
Bang went our annul holidays.
U
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
My thoughts and prayers go out to you.
<idiom>
U
با تو همدردی می کنم و برایت دعا می کنم.
value in use
U
فایده
disadvantageous
U
بی فایده
wasteful
U
بی فایده
gainings
U
فایده
of no a withou
U
بی فایده
inefficacious
U
بی فایده
shotten
U
بی فایده
worthless
U
بی فایده
using
U
فایده
unavailing
U
بی فایده
benefiting
U
فایده
benefited
U
فایده
benefit
U
فایده
return
[on something]
U
فایده
utility
U
فایده
uses
U
فایده
profit
U
فایده
use
U
فایده
profited
U
فایده
useless
U
بی فایده
advantage
فایده
fruits
U
فایده
fruit
U
فایده
boot
U
فایده
futile
U
بی فایده
profits
U
فایده
perquisite
U
فایده
perquisites
U
فایده
unprofitable
U
بی فایده
inefficaciously
U
بطور بی فایده
inutility
U
چیز بی فایده
What is the use ? what good wI'll it do ?
U
فایده اش چیست ؟
marginal benefit
U
فایده نهائی
marginal utility
U
فایده نهائی
uselessly
U
بطور بی فایده
utilitarianism
U
فایده گرائی
unremunerative
U
بی فایده بیسود
profited
U
فایده منفعت
profit
U
فایده منفعت
cost benefit ratio
U
نسبت فایده
profited
U
فایده رساندن
disutility
U
عدم فایده
profits
U
فایده منفعت
profits
U
فایده رساندن
benefit cost analysis
U
تحلیل فایده
avail
U
فایده بخشیدن
avail
U
فایده استفاده
ineffectually
U
بطور بی فایده
profit
U
فایده رساندن
benefiting
U
فایده بردن
benefiting
U
:فایده رساندن
good
U
خیر فایده
gains
U
فایده بردن
utility
U
سود فایده
gain
U
فایده بردن
gained
U
فایده بردن
benefit
U
:فایده رساندن
benefit
U
فایده بردن
benefited
U
:فایده رساندن
benefited
U
فایده بردن
diminishing utility
U
اصل فایده نزولی
useless
U
عاری از فایده باطله
benefit cost ratio
U
نسبت فایده به هزینه
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
benefitical
U
منتفع فایده برنده
It benefits the people .
U
فایده اش به مردم می رسد
to boot
U
فایده و سود داشتن
to f. a dead horse
U
کوشش بی فایده کردن
diminishing marginal utility
U
فایده نهایی نزولی
white elephant
U
گران و پر خرج و کم فایده
white elephants
U
گران و پر خرج و کم فایده
conservation
U
داشت
article had two notes
U
داشت
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
to plough the sand
U
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
to plough sands
U
کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
factum
U
یاد داشت
dwelt
U
منزل داشت
he adored that woman
U
ان زن رابسیاردوست می داشت
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
expectantly
U
با چشم داشت
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
talented
U
درون داشت
expectations
U
چشم داشت
durst
U
زهره داشت
talents
U
درون داشت
talent
U
درون داشت
without letted
U
باز داشت
expectation
U
چشم داشت
note book
U
دفتریاد داشت
apanage
U
اختصاص داشت
land poor
U
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
It is written for our benefit
U
نوشته کردن برای ما فایده دارد
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
disposure
U
نمایش عرضه داشت
outlook
U
منظره چشم داشت
annotator
U
یاد داشت کننده
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
block note paper
U
دسته کاغذیاد داشت
writing pad
U
دسته یاد داشت
He was looking for you.
U
داشت دنبالت می گشت
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
he kept me waiting
U
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
to minute down
U
یاد داشت کردن
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
he complained with reason
U
داشت که گله میکرد
the dog wasled
U
سگ بند در گردن داشت
marrige of convenience
U
پیوند با چشم داشت
to set down
U
یاد داشت کردن
to take down
U
یاد داشت کردن
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
to make a note of
U
یاد داشت کردن
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
You wI'll benefit by this book .
U
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
It is no use crying over spilt milk .
<proverb>
U
بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
capital expenditure
U
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
current expenditure
U
هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
it weighed kilogrammes
U
بود سه کیلوگرم وزن داشت
fusileer
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
no song no supper
U
تانخوانی شام نخواهیم داشت
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
He was running like a madman.
U
عین دیوانه ها داشت می دوید
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
fusilier
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he sold the good ones
U
هرچه خوب داشت فروخت
The girl was penciling her eyebrows .
U
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
that point was of p interest
U
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen .
U
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
She was talking to (with ) a friend .
U
داشت با دوستش صحبت می کرد
durst
U
جرات داشت جسارت کرد
he should better to led than
U
باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
quinquereme
U
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
to preach from notes
U
از روی یاد داشت وضع کردن
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
of livery
U
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
to serve a notice on some one
U
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
pasch
U
عید فصح تعطیلات عید پاک
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
U
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com