English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tablature U تصویر نقاشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
kakemono U تصویر یا نوشته روی ابریشم نقاشی روی ابریشم
kakemone U [تصویر و نقاشی روی ابریشم]
Other Matches
vorticism U مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
oil on canvas [painting technique] U رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image formation U تولید تصویر تصویر
the brush U نقاشی
portrait U نقاشی
paintings U نقاشی
painting U نقاشی
pictorial art U نقاشی
portraits U نقاشی
daubery U نقاشی بد
daubry U نقاشی بد
canvases U نقاشی
canvas U نقاشی
animation U نقاشی متحرک
aquarelle U نقاشی اب و رنگی
wall painting U نقاشی دیواری
bepaint U نقاشی کردن
oil painting U نقاشی بارنگ
paint U رنگ نقاشی
murals U نقاشی دیواری
animations U نقاشی متحرک
paints U رنگ نقاشی
water colour U نقاشی ابرنگی
picture gallery U اطاق نقاشی
watercolor U نقاشی ابرنگ
pastel U نقاشی بامدادرنگی
fresco U نقاشی دیواری
tableaux U پرده نقاشی
tableaus U پرده نقاشی
tableau U پرده نقاشی
white ground technique U اسلوب نقاشی
brush U نقاشی کردن
oil paintings U نقاشی بارنگ
miniature U نقاشی باتذهیب
miniatures U نقاشی باتذهیب
pictures U نقاشی کردن
sand painting U نقاشی روی شن
picturing U نقاشی کردن
nocturnes U نقاشی از منظره شب
nocturne U نقاشی از منظره شب
plychromy U نقاشی رنگارنگ
brushes U نقاشی کردن
pictured U نقاشی کردن
spackle U بتونه نقاشی
aqua relle U نقاشی اب و رنگی
painting and the like U نقاشی و مانند ان
picture U نقاشی کردن
pallet knife U کاردک نقاشی
paysage U نقاشی دورنما
scumble U رنگهای نقاشی
polychromy U نقاشی رنگارنگ
drawing key U کپیه نقاشی
painted U نقاشی شده
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
frescoes U نقاشی دیواری
easels U سه پایه نقاشی
graphic U مربوط به نقاشی
living picture U پرده نقاشی
mural U نقاشی دیواری
finger painting U نقاشی با انگشت
finger painting U نقاشی انگشتی
easel U سه پایه نقاشی
palette knife U کاردک نقاشی
palette knives U کاردک نقاشی
illusiansm U نقاشی سه بعدی
portraiture U نقاشی از صورت
mirror drawing U نقاشی از ایینه
pencilling U نقاشی مدادی
pencils U نقاشی مدادی
impaint U نقاشی کردن
illusionism U نقاشی از منافرخیالی
pencil U نقاشی مدادی
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
animated cartoon U فیلمهای نقاشی شده
oil paintings U نقاشی رنگ روغنی
comic strip U فیلمهای نقاشی شده
comic strips U فیلمهای نقاشی شده
plafond U سقف نقاشی شده
draw a person test U ازمون نقاشی ادم
chiaroscuro U نقاشی سیاه قلم
oil painting U نقاشی رنگ روغنی
palette U جعبه رنگ نقاشی
vase painting U نقاشی روی سفال
sea piece U نقاشی منظره دریا
draw a man test U ازمون نقاشی ادمک
palettes U جعبه رنگ نقاشی
scenography U نقاشی پردههای نمایش
scenograph U منظره نقاشی شده
paint brush قلم موی نقاشی
old master U نقاشی هر یک از این هنرمندان
old masters U نقاشی هر یک از این هنرمندان
tableau U دور نمای نقاشی
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
Oil painting . U نقاشی رنگ روغن
tableaus U دور نمای نقاشی
tableaux U دور نمای نقاشی
frescoes U نقاشی ابرنگی روی گچ
frescoes U نقاشی ابرنگی کردن
graphic U مربوط به نقاشی یاترسیم
oil color U روغن مخصوص نقاشی
tablature U نقاشی دیواری یا سقفی
fresco U نقاشی ابرنگی کردن
line drawings U نقاشی با مداد وقلم
panels U نقاشی روی چوی
panel U نقاشی روی چوی
fresco U نقاشی ابرنگی روی گچ
crayons U مداد ابرو نقاشی کردن
predella U نقش یا نقاشی در روی خیزپله
canvas U کرباس پارچه مخصوص نقاشی
gallery U جای ارزان اطاق نقاشی
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
drawings U هنر طراحی تابلو نقاشی
canvases U کرباس پارچه مخصوص نقاشی
crayon U مداد ابرو نقاشی کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
galleries U جای ارزان اطاق نقاشی
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
divisinism U تجزیه کاری رنگ در نقاشی
goodenough draw a man test U ازمون نقاشی ادمک گودایناف
cel U فریم ... در یک ترتیب نقاشی متحرک
arras U نقاشی طراحی قلاب دوزی
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
brushes U شکل وسیله برس در بسته نقاشی
encaustic U نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند
war paint U نقاشی بدن برای رزم و پیکار
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
canvas U پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
canvases U پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
brush U شکل وسیله برس در بسته نقاشی
Biedermeier U [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
grisaille U نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
The painting is only a copy. U این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
collages U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
applique U نقاشی رنگ و روغن روی فرف فلزی
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
The painting portrays the death of Nelson. U این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
collage U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
picturesqueness U شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
graphic display U یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
pornography U نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
crosshair U در برنامه رسم یا نقاشی شکل نشانه گر که به صورت ضربدر است
willowware U بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
altar-piece U پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
brushes U وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush U وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
pre imaging U تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com