English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
syndicator U تشکیل دهنده اتحادیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
syndicate U تشکیل اتحادیه دادن
syndicate U اتحادیه تشکیل دادن
syndicates U تشکیل اتحادیه دادن
syndicates U اتحادیه تشکیل دادن
federating U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federate U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
formative U تشکیل دهنده
organisers U تشکیل دهنده
organizer U تشکیل دهنده
organizers U تشکیل دهنده
former U تشکیل دهنده
nuclei U هسته تشکیل دهنده
constitutive U تشکیل دهنده ساختمانی
fundametal U بنیادی تشکیل دهنده
constituent U سازه تشکیل دهنده
constituents U سازه تشکیل دهنده
constituent U جزء تشکیل دهنده
constituents U جزء تشکیل دهنده
nucleus U هسته تشکیل دهنده
incorporator U تشکیل دهنده ترکیب کننده
structual constituent U جزء تشکیل دهنده ساختمانی
cellular unit U هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
chord plane U صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
hidden U خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
heterosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
lobe U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union U اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
component forces U نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
unionism U اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
union U اتحادیه
unions U اتحادیه
federation U اتحادیه
guild U اتحادیه
guilds U اتحادیه
fraternities U اتحادیه
confederacies U اتحادیه
confederacy U اتحادیه
fraternity U اتحادیه
league U اتحادیه
federations U اتحادیه
leagues U اتحادیه
labor unions U اتحادیه کارگران
company union U اتحادیه شرکت
business union U اتحادیه بازرگانی
citcuit U اتحادیه بازیها
trade union U اتحادیه تجاری
syndicate U اتحادیه صنفی
corporativism U صنف اتحادیه
syndicates U اتحادیه صنفی
labor union U اتحادیه کارگری
labor union U اتحادیه کارگران
economic union U اتحادیه اقتصادی
labor unions U اتحادیه کارگری
defensive league U اتحادیه دفاعی
customs union U اتحادیه گمرکی
craft union U اتحادیه صنفی
custom union U اتحادیه گمرکی
unionist U عضو اتحادیه
unionists U عضو اتحادیه
trades unions U اتحادیه کارگری
trades unions U اتحادیه صنفی
trades unions U اتحادیه اصناف
trade union U اتحادیه بازرگانی
trade union U اتحادیه تجارتی
trade unions U اتحادیه اصناف
trade unions U اتحادیه تجارتی
trade unions U اتحادیه بازرگانی
trade unions U اتحادیه تجاری
trade unions U اتحادیه کارگری
trades unions U اتحادیه تجاری
association football U اتحادیه فوتبال
corporatism U صنف اتحادیه
trade union U اتحادیه اصناف
trade union U اتحادیه صنفی
trade union U اتحادیه کارگری
wheels U اتحادیه ورزشی
wheeling U اتحادیه ورزشی
wheel U اتحادیه ورزشی
trades unions U اتحادیه تجارتی
trades unions U اتحادیه بازرگانی
trade unions U اتحادیه صنفی
unions U اتحاد اتحادیه
union <adj.> U اتحادیه کارگری
labour union U اتحادیه کارگران
labor service U اتحادیه کارگران
incorporator U کارمند اتحادیه
vertical union U اتحادیه صنعتی
union <adj.> U اتحادیه صنفی
labourunion U اتحادیه کارگران
union U اتحاد اتحادیه
offensive league U اتحادیه تهاجمی
circuits U اتحادیه کنفرانس
circuit U اتحادیه کنفرانس
industrial union U اتحادیه صنعتی
European Union [EU] U اتحادیه اروپا
union <adj.> U اتحادیه بازرگانی
syndicalism U اتحادیه گرایی
lague U مجمع اتحادیه
international union U اتحادیه بین المللی
non union U جدا از اتحادیه صنفی
trust U اتحادیه شرکتها ائتلاف
leaguer U محاصره عضو اتحادیه
division U اتحادیه باشگاههای حرفهای
trusted U اتحادیه شرکتها ائتلاف
divisions U اتحادیه باشگاههای حرفهای
trade unionist U عضو اتحادیه صنفی
trusts U اتحادیه شرکتها ائتلاف
trade unionists U عضو اتحادیه صنفی
unions U پیوند اتحادیه اتصالی
pan american union U اتحادیه پان امریکن
to unionize [American E] U بشکل اتحادیه درآوردن
to unionise [British E] U بشکل اتحادیه درآوردن
hanse U اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
carpet exporters union U اتحادیه صادرکنندگان فرش
union U پیوند اتحادیه اتصالی
u.f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای اروپا
guild U اتحادیه محل اجتماع اصناف
guilds U اتحادیه محل اجتماع اصناف
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
the miner's f. U اتحادیه یاپیمان کان کنان
cartel U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartels U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
unionises U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
a ban from flying in the EU U قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
stock exchnge U بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
ORIA U اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
afips U اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
unionised U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
craft union U اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
international air transport association U اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
ifips U اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
trade unionism U سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
baltic exchange U اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
establishments U تشکیل
entelechy U تشکیل
endomorphy U تشکیل
endomorphism U تشکیل
establishment U تشکیل
incorporation U تشکیل
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
embryogeny U تشکیل جنین
tournament U تشکیل مسابقات
form U تشکیل دادن
formed U تشکیل دادن
tournaments U تشکیل مسابقات
capital formation U تشکیل سرمایه
umbilication U تشکیل ناف
forms U تشکیل دادن
formation U صف ارایی تشکیل
bonding U تشکیل پیوند
embryogen U تشکیل جنین
flagellation U تشکیل تاژک
foetation U تشکیل جنین
formation constant U ثابت تشکیل
gleization U تشکیل خاک رس
ossification U تشکیل استخوان
heat of formation U گرمای تشکیل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com