English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flame spray U تزریق کردن شعلهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hypodermic injection U تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
flame photemetry U نورسنجی شعلهای
flash weld U جوش شعلهای
flame photometer U نورسنج شعلهای
single jet blowing U مشعل یک شعلهای
f.i.d U اشکارساز یونش شعلهای
hydrogen flame detector U اشکارساز شعلهای هیدروژن
spark cutting process U فرایند برشکاری شعلهای
fired process equipment U دستگاه خشک کن شعلهای
flame ionization detector U اشکارساز یونش شعلهای
h.f.d U اشکارساز شعلهای هیدروژنی
forge weld U جوش دادن شعلهای
injected U تزریق کردن
immit U تزریق کردن
injecting U تزریق کردن
inject U تزریق کردن
injects U تزریق کردن
spray U تزریق کردن
perfuse U تزریق کردن
sprayed U تزریق کردن
spraying U تزریق کردن
syringes U تزریق کردن
syringe U تزریق کردن
sprays U تزریق کردن
needles U با سوزن تزریق کردن
needle U با سوزن تزریق کردن
needled U با سوزن تزریق کردن
needling U با سوزن تزریق کردن
iodize U یود تزریق کردن
throwin U در دنده انداختن تزریق کردن
transfuse U رسوخ یافتن در تزریق کردن در
shoot up <idiom> U مواد را از راه تزریق مصرف کردن
mainlines U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlined U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainline U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlining U مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
infusions U تزریق
mud grouting U تزریق گل
shot U تزریق
injection U تزریق
infusion U تزریق
intinction U تزریق
injections U تزریق ها
jab [colloquial] U تزریق
spraying U تزریق
sprayed U تزریق
injective function U تزریق
jab [British] [colloquial] U تزریق
shots U تزریق
low level injection U تزریق کم
transfusion U تزریق
spray U تزریق
sprays U تزریق
transfusions U تزریق
mud injection U تزریق گل
spary gun U تلمبه تزریق
cement grouting U تزریق سیمان
spary gun U پیستوله تزریق
metal spraying تزریق فلزی
injection capacity U فرفیت تزریق
inspirator U تزریق کننده
gas injection U تزریق بنزین
intake well U چاه تزریق
grout curtain U پرده تزریق
spartter loss U تلف تزریق
spartter U تزریق کننده
chemical injection U تزریق شیمیایی
injector U تزریق کننده
grout hole U چاه تزریق
injection grid U شبکه تزریق
injection level U سطح تزریق
grouting galleries U مجاری تزریق
injection point U نقطه تزریق
grout hole U سوراخ تزریق
injector U الت تزریق
injector valve U سوپاپ تزریق
drilled grout hole U سوراخ تزریق
chemical consolidation U تزریق شیمیایی
fule injection U تزریق سوخت
grouting gallery U دالان تزریق
drilled grout hole U چاه تزریق
blanket grouting U تزریق سطحی
chemical grouting U تزریق شیمیایی
injection efficiency U بازده تزریق
injection of money U تزریق پول
perfusion U تزریق وریدی
blast injection engine U موتور تزریق دم
pilot injection U تزریق مقدماتی
gun U دستگاه تزریق
guns U دستگاه تزریق
vaccinophobia U تزریق هراسی
clay grouting U تزریق خاک رس
hypodermics U تزریق زیر جلدی
hypo U تزریق زیر جلدی
jetting tube U لوله تزریق در حفاری
concrete gun U دستگاه تزریق بتن
fuel injection system U سیستم تزریق سوخت
grouting U تزریق دوغاب سیمان
metal spray gun U تلمبه تزریق فلز
gas injection method U روش تزریق گاز
petrol injection pump U پمپ تزریق بنزین
petrol injection motor U موتور تزریق بنزینی
airless solid injection U تزریق بدون کمپرسور
grouted alluvium U ابرفت تزریق شده
transfusion U رسوخ تزریق خون
transfusions U رسوخ تزریق خون
injection timing U تنظیم مقدار تزریق
injection U داروی تزریق کردنی
hypodermic U تزریق زیر جلدی
injector pump U پمپ تزریق سوخت
grease injector U تزریق کننده گریس
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
blast furnace gun U وسیله تزریق کوره بلند
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
wet take off U برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
injector U وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
low level injection efficiency U ضریب بهره تزریق در سطح پایین
injection engine U ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
emulsion injection U تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
contra injection U تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
wet rating U توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
grout curtain U لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
slow pill U ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
alumetize U الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com