English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reprographics U ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rerun U نمایش مجدد فیلم
mass-production U تولید انبوه
mass production U تولید انبوه
mass production of goods U تولید انبوه کالا
economies of scale U صرفه جوئیهای تولید انبوه
reporduce U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
regenerated U تولید مجدد
regeneracy U تولید مجدد
regenerating U تولید مجدد
regenerates U تولید مجدد
reproductions U تولید مجدد
regenerate U تولید مجدد
reproduction U تولید کردن مجدد
image reproduction U تولید مجدد تصویر
reproductions U تولید کردن مجدد
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
computer output microfilm U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
com U فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
voices U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voicing U تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
off the shelf U محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
cassette U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes U کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
pancromic U فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeling U قرقره فیلم حلقه فیلم
reel U قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled U قرقره فیلم حلقه فیلم
reels U قرقره فیلم حلقه فیلم
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
filmstrip U نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
depiction U ترسیم
drawing U ترسیم
drawings U ترسیم
lineation U ترسیم خط
depictions U ترسیم
tracings U ترسیم
plot U ترسیم
tracing U ترسیم
plots U ترسیم
plotted U ترسیم
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
line drawing U ترسیم خطی
maps U ترسیم کردن
kluged U ترسیم موقت
map U ترسیم کردن
line drawings U ترسیم خطی
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
mirror tracing U ترسیم از ایینه
charted U ترسیم اماری
planography U فن ترسیم نقشه
chart U ترسیم اماری
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
draw program U برنامه ترسیم
scatter plot U ترسیم پراکنده
stipple U ترسیم بانقطه
charts U ترسیم اماری
chartography U ترسیم نقشه
scatter plot U ترسیم توزیعی
charting U ترسیم اماری
quantitative methods U روشهای مقداری
quantitative methods U روشهای کمی
recovery procedures U روشهای بازیابی
nonparmetric methods U روشهای ناپارامتری
recovery procedures U روشهای اخراجات
statistical methods U روشهای اماری
metric methods U روشهای کمی
traces U مقدار ناچیز ترسیم
freehand method U روش ترسیم ازاد
traced U مقدار ناچیز ترسیم
art of drawing U هنر ترسیم رسم
trace U مقدار ناچیز ترسیم
plotters U وسیله ترسیم مسیر
plotter U وسیله ترسیم مسیر
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
halts U معمولا با روشهای خارجی
belly series U مجموعهای از روشهای حمله
programming methods U روشهای برنامه ریزی
cryptanalysis U مط العه و روشهای رمزگشایی
indirect methods U روشهای غیر مستقیم
halt U معمولا با روشهای خارجی
halted U معمولا با روشهای خارجی
forecasting methods U روشهای پیش بینی
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
trammel U الت ترسیم بیضی تعدیل
automated flowchart U ترسیم نمودار به صورت خودکار
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
macpaint U یک برنامه ترسیم برای ریزکامپیوتر
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
rescale U بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
recovery procedures U روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
bessemer U یکی از روشهای تهیه فولاد
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
oceanshipping U روشهای کشتی رانی دراقیانوس
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
numerical U مط العه روشهای حل مساله ریاضی
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
t square U خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
To draw something in out line . U شکل کلی چیزی را ترسیم کردن
whatman U کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
cmos U طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
electronically U مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
seismogram U منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
thickest U انبوه
overgrown U انبوه
multitude U انبوه
multitudes U انبوه
thicker U انبوه
aggregation U انبوه
thick U انبوه
tufty U انبوه
collective U انبوه
mass U انبوه
floccose U انبوه
gross U انبوه
grossed U انبوه
grosser U انبوه
grosses U انبوه
grossest U انبوه
grossing U انبوه
riffraff U انبوه
clumped U انبوه
dense U انبوه
cluster U انبوه
densest U انبوه
denser U انبوه
tump U انبوه
heap U انبوه
heaping U انبوه
clumpy U انبوه
heaps U انبوه
ranks U انبوه
ranked U انبوه
rank U انبوه
vasty U انبوه
clump U انبوه
clumps U انبوه
clumping U انبوه
agminated U انبوه
thickset U انبوه
agminate U انبوه
massing U انبوه
bushier U انبوه
lot U انبوه
multitudinous U انبوه
luxuriant U انبوه
bushiest U انبوه
bushy U انبوه
masses U انبوه
geodesic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
geodetic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
multidimensional U زبان برنامه نویسی که به روشهای مختلف نمایش داده میشود
paint U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
paints U پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
multiple U حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com