Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
d , top concept
U
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
d , top concept
U
تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle
U
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontage
U
ملوان جبهه جبهه
frontages
U
ملوان جبهه جبهه
tactic
U
تدابیر جنگی
protective measures
U
تدابیر احتیاطی
tactics
U
تدابیر جنگی
strategy
U
استراتژی فن تدابیر جنگی
tactically
U
مربوط به تدابیر جنگی
strategies
U
استراتژی فن تدابیر جنگی
tactical
U
مربوط به تدابیر جنگی
ulterior plans
U
تدابیر اجل بعدی
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
field expedient
U
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
national strategy
U
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
rear echelon
U
قسمت عقب جبهه عقب جبهه
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
tactician
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
face
U
جبهه
faces
U
جبهه
front view
U
جبهه
deploying
U
جبهه
deploy
U
جبهه
facade
U
جبهه
sinciput
U
جبهه
facades
U
جبهه
fronting
U
جبهه
deploys
U
جبهه
front
U
جبهه
flanking
U
جبهه
flanked
U
جبهه
flank
U
جبهه
fanades
U
جبهه
vaward
U
جبهه
line
U
جبهه جنگ
popular front
U
جبهه ملی
split
U
از جبهه دورافتادن
line replacement
U
تعویض خط جبهه
lines
U
جبهه جنگ
out of line
U
خارج از خط جبهه
liners
U
سرباز خط جبهه
liner
U
سرباز خط جبهه
superficies
U
نما جبهه
penetration
U
نفوذ در جبهه
frontages
U
عرض جبهه
battle line
U
خط جبهه ناوها
water front
U
جبهه رطوبتی
tympanum
U
جبهه کلیسا
warmfront
U
جبهه گرم
front lines
U
خط مقدم جبهه
frontage
U
عرض جبهه
tympanon
U
جبهه کلیسا
wave front
U
جبهه موج
fronting
U
جبهه هوا
front
U
جبهه هوا
tympan
U
جبهه کلیسا
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
lateral control
U
کنترل در عرض جبهه
linesmen
U
سربازخط جبهه خط بان
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
fronting
U
منادی جبهه جنگ
front
U
منادی جبهه جنگ
cold front
U
جبهه هوای سرد
linesman
U
سربازخط جبهه خط بان
front lines
U
خطوط جلو جبهه
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
popular front
U
جبهه خلق ملی
frontogenesis
U
ایجاد جبهه واحد
pocket
U
پیش رفتگی خط جبهه
pockets
U
پیش رفتگی خط جبهه
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
warm front
U
جبهه هوای گرم
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
limited objective
U
هدف نزدیک به جبهه دشمن
strongside
U
مربوط به جبهه قوی زمین
split end
U
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
prevent defence
U
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
general concepts
U
تدابیر کلی روشهای کلی
brain washing
U
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
frontolysis
U
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph
U
تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
split t
U
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
extended defense
U
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
lateral
U
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock
U
صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
embedded code
U
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side
U
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dispersal airfield
U
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
plant
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
work
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
plants
U
کارخانه
factory
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
shops
U
کارخانه
works
U
کارخانه
coopery
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
workhouses
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
smeltery
U
کارخانه گدازگری
manufacturers
U
صاحب کارخانه
plant
U
نبات کارخانه
generating station
U
کارخانه برق
gasworks
U
کارخانه گاز
lock out
U
تعطیل کارخانه
generating plant
U
کارخانه برق
studio
U
کارگاه کارخانه
studios
U
کارگاه کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
plants
U
نبات کارخانه
sirens
U
سوت کارخانه
siren
U
سوت کارخانه
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
smelting plant
U
کارخانه ذوب
gas works
U
کارخانه گاز
fulling mill
U
کارخانه قصاری
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
bookbindery
U
کارخانه صحافی
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
works inspector
U
بازرس کارخانه
works superintendent
U
مدیر کارخانه
car factory
U
کارخانه خودروسازی
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
shed
U
کارخانه سرپوشیده
cement plant
U
کارخانه سیمان
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
spinning
U
کارخانه نخریسی
installations
U
کارخانه نصب
installation
U
کارخانه نصب
industrialist
U
کارخانه دار
industrialists
U
کارخانه دار
factory chimney
U
دودکش کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
ex factory
U
تحویل در کارخانه
electric plant
U
کارخانه برق
cut back
U
تعطیل کارخانه
mills
U
کارخانه نورد
mill
U
کارخانه نورد
manufacturing
U
کارخانه دار
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
pilot plant
U
کارخانه نمونه
plant construction
U
ساختمان کارخانه
power stations
U
کارخانه برق
power station
U
کارخانه برق
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
power house
U
کارخانه برق
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
sirenic
U
سوت کارخانه
manufaturer
U
صاحب کارخانه
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
lock out
U
بسته شدن کارخانه
wirework
U
کارخانه سیم سازی
shopped
U
کارخانه خرید کردن
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
shops
U
کارخانه خرید کردن
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com