English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
to instigate an argument U تحریک به دعوا کردن
to quarrel with somebody <idiom> U با کسی دعوا کردن
brabble U مشاجره کردن دعوا
disclaiming U ترک دعوا کردن نسبت به
To settle upon a price during a dispute. <proverb> U میان دعوا نرخ طى کردن .
disclaim U ترک دعوا کردن نسبت به
disclaims U ترک دعوا کردن نسبت به
disclaimed U ترک دعوا کردن نسبت به
oppugn U مبارزه کردن با دعوا کردن
auditing U رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
attending U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
verified U رسیدگی کردن
try U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
to llok U رسیدگی کردن
to look in to U رسیدگی کردن
audit U رسیدگی کردن
audited U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
deal with U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
investigate U رسیدگی کردن
to do for U رسیدگی کردن به
examines U رسیدگی کردن
examining U با into رسیدگی کردن
verify U رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
go into U رسیدگی کردن
verifying U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
verifies U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
consider U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
audits U ممیزی رسیدگی کردن
attend U توجه یا رسیدگی کردن
attending U توجه یا رسیدگی کردن
audit U ممیزی رسیدگی کردن
attends U توجه یا رسیدگی کردن
audited U ممیزی رسیدگی کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
inquire U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires U باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquired U باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up U رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervising U برنگری کردن رسیدگی کردن
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
indagate U تجسس کردن رسیدگی کردن
supervise U برنگری کردن رسیدگی کردن
supervises U برنگری کردن رسیدگی کردن
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
supervised U برنگری کردن رسیدگی کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
strife U دعوا
night brawler U شب دعوا کن
dustup U دعوا
quarrel U دعوا ستیزه
callet U دعوا و غوغا
squealed U دعوا نزاع
actions U اقامهء دعوا
disclamation U ترک دعوا
dust-ups U جنگ و دعوا
bust-up U دعوا-مشاجره
squeal U دعوا نزاع
To be itching fo r a fight . To be on the war path. U سر دعوا داشتن
quarreled U دعوا ستیزه
quiteclaim U ترک دعوا
quarrels U دعوا ستیزه
squeals U دعوا نزاع
champerty U شرکت در دعوا
quarrelled U دعوا ستیزه
contests U رقابت دعوا
action U اقامهء دعوا
contesting U رقابت دعوا
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
discord U دعوا نزاع
quarreling U دعوا ستیزه
quarrelling U دعوا ستیزه
imparlance U تعویق دعوا
wrangler U دعوا کننده
cat-and-dog <adj.> U پر جنگ و دعوا
contest U رقابت دعوا
dust-up U جنگ و دعوا
contested U رقابت دعوا
kick up a row U دعوا راه انداختن
rivaled U طرف مقابل دعوا
rivaling U طرف مقابل دعوا
debatable ground U زمین یامرزمورد دعوا
rivalled U طرف مقابل دعوا
rivals U طرف مقابل دعوا
rival U طرف مقابل دعوا
to instigate an argument U دعوا راه انداختن
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
rivalling U طرف مقابل دعوا
jarred U دعوا و نزاع طنین انداختن
jar U دعوا و نزاع طنین انداختن
jars U دعوا و نزاع طنین انداختن
to stir [things] up U دعوا راه انداختن [اصطلاح روزمره]
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
to live like cat and dog U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
They fight like cat and dog . U باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
the nature of the case U ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
In a quarrel they do not distribute sweetmeat. <proverb> U توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
interplead U پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
serviced U رسیدگی به
verification U رسیدگی
service رسیدگی به
handling U رسیدگی
adjustment U رسیدگی
considerations U رسیدگی
investigation U رسیدگی
examination U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
examinations U رسیدگی
consideration U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
attentions U رسیدگی
attention U رسیدگی
controlment U رسیدگی
investigations U رسیدگی
auditing U رسیدگی
cassation U رسیدگی
oyer U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
probe U رسیدگی
puberty U رسیدگی
probes U رسیدگی
audited U رسیدگی
matureness U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
audit U رسیدگی
adjustments U رسیدگی
audits U رسیدگی
probed U رسیدگی
audit trail U اثر رسیدگی
audit U بازرسی رسیدگی
attention key U کلید رسیدگی
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
inquest U بازجویی رسیدگی
inquests U بازجویی رسیدگی
revision U رسیدگی ثانوی
attendances U رسیدگی تیمار
tendentious U رسیدگی کننده
audits U بازرسی رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
auditing U بازرسی رسیدگی
revisions U رسیدگی ثانوی
scrutiny U رسیدگی مداقه
investigator U رسیدگی کننده
mellowness U نرمی رسیدگی
audited U بازرسی رسیدگی
attendance U رسیدگی تیمار
investigatory U وابسته به رسیدگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com