Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
delay
U
به تاخیر انداختن
delaying
U
به تاخیر انداختن
delays
U
به تاخیر انداختن
postpone
U
به تاخیر انداختن
postponed
U
به تاخیر انداختن
postpones
U
به تاخیر انداختن
postponing
U
به تاخیر انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
delay line
U
خط تاخیر
delay
U
تاخیر
retardation
U
تاخیر
stator
U
تاخیر کن
cunctation
U
تاخیر
deferment
U
تاخیر
latency
U
تاخیر
supersedure
U
تاخیر
subsequence
U
تاخیر
demurral
U
تاخیر
dilatoriness
U
تاخیر
delays
U
تاخیر
delaying
U
تاخیر
lag
U
تاخیر
permutation
U
تاخیر
permutations
U
تاخیر
artificial delay line
U
خط تاخیر
dilation
U
تاخیر
lead lag relation
U
تاخیر
lags
U
تاخیر
lagged
U
تاخیر
mora
U
تاخیر
lag
U
تاخیر زمانی
demurrage
U
جریمه تاخیر
time lag
U
زمان تاخیر
postponements
U
تاخیر اندازی
tardy
U
دارای تاخیر
tardiest
U
دارای تاخیر
tardier
U
دارای تاخیر
lagged
U
تاخیر کردن
seek delay
U
تاخیر پیگردی
postponer
U
تاخیر انداز
propagation delay
U
تاخیر پخش
propagation delay
U
تاخیر انتشار
postponement
U
تاخیر اندازی
phase lag
U
تاخیر فاز
non delay
U
ماسوره بی تاخیر
valve lag
U
تاخیر سوپاپ
dally
U
تاخیر کردن
linger
U
تاخیر کردن
dallying
U
تاخیر کردن
lingered
U
تاخیر کردن
lingering
U
تاخیر کردن
non delay
U
بدون تاخیر
tardiness
U
تاخیر ورود
tarrying
U
تاخیر کردن
tarried
U
تاخیر کردن
tarries
U
تاخیر کردن
time lag
U
تاخیر زمانی
dallied
U
تاخیر کردن
lag
U
تاخیر کردن
dallies
U
تاخیر کردن
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
tarry
U
تاخیر کردن
lingers
U
تاخیر کردن
slow down
U
تاخیر کردن
magnetic delay line
U
خط تاخیر مغناطیسی
retards
U
تاخیر کردن
retarding
U
تاخیر کردن
stick
U
الصاق تاخیر
average latency
U
تاخیر متوسط
time lags
U
تاخیر زمانی
time lags
U
زمان تاخیر
retarder
U
تاخیر کننده
retardment
U
درنگ تاخیر
put over
U
تاخیر کردن
rotational delay
U
تاخیر چرخشی
hindrance
U
سبب تاخیر
hindrances
U
سبب تاخیر
magnetic lag
U
تاخیر مغناطیسی
retard
U
تاخیر کردن
lag of phase
U
تاخیر فاز
lingerer
U
تاخیر کننده
lags
U
تاخیر کردن
lags
U
تاخیر زمانی
ignition delay
U
تاخیر اختراق
ignition lag
U
تاخیر احتراق
external delay
U
تاخیر خارجی
delay time
U
زمان تاخیر
inductive retardation
U
تاخیر القایی
lagged
U
تاخیر زمانی
retardation coil
U
پیچک تاخیر
delayed
U
به تاخیر افتاده
angle of lag
U
زاویه تاخیر
lag angle
U
زاویه تاخیر
delay circuit
U
مدار تاخیر
lag coefficient
U
ضریب تاخیر
hold off
<idiom>
U
تاخیر کردن
delay
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delaying
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
late payment damages
U
خسارت تاخیر تادیه
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
delays
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay equalizer
U
برابر کننده تاخیر
delay zction firing
U
عمل احتراق با تاخیر
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
demurrage
U
تاخیر کردن نگاهداشتن
delay en route
U
تاخیر در حین راه
arming delay
U
تاخیر در مسلح شدن
acoustic delay line
U
خط تاخیر دهنده صوتی
delay en route
U
تاخیر درحین حرکت در مسیر
summary
U
انجام شده بدون تاخیر
throw back
U
باعث تاخیر شدن رجعت
summaries
U
انجام شده بدون تاخیر
demurred
U
استثنا قائل شدن تاخیر
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
demurring
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurs
U
استثنا قائل شدن تاخیر
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
delayed a.v.c.
U
نافم خودکار صدا با تاخیر
demur
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurrage
U
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
magnetic delay
U
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
demurrer
U
تقاضای تاخیر درصدور حکم
slippage
U
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
slow whistle
U
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
height delay
U
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
His departure has been postponed for two days.
U
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
let down
U
پایین انداختن انداختن
coding delay
U
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late?
U
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
delayed offside
U
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
acoustic
U
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
demurrage
U
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic
U
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
hysteresis
U
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
instantaneous readout
U
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency
U
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
lay up
U
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
delayed opening
U
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
deracination
U
بر انداختن
deleting
U
انداختن
fling
U
انداختن
brush finish
U
خط انداختن
bottoms
U
ته انداختن
bottom
U
ته انداختن
deletes
U
انداختن
omit
U
انداختن
overthrow
U
بر انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
overthrown
U
بر انداختن
overthrows
U
بر انداختن
omitting
U
انداختن
overthrew
U
بر انداختن
omitted
U
انداختن
delete
U
انداختن
omits
U
انداختن
deleted
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
flinging
U
انداختن
benite
U
به شب انداختن
felling
U
انداختن
fells
U
انداختن
lash vt
U
انداختن
floriate
U
گل انداختن در
slings
U
انداختن
slinging
U
انداختن
sling
U
انداختن
felled
U
انداختن
lay away
U
انداختن
let fall
U
انداختن
flings
U
انداختن
hurl
U
انداختن
leave out
U
انداختن
hurled
U
انداختن
souse
U
انداختن
fell
U
انداختن
jaculate
U
انداختن
relegating
U
انداختن
rut
U
خط انداختن
ruts
U
خط انداختن
thrust
U
انداختن
to hew down
U
انداختن
thrusting
U
انداختن
thrusts
U
انداختن
to fire off a postcard
U
انداختن
to draw lots
U
انداختن
hewn
U
انداختن
hitch
U
انداختن
hitched
U
انداختن
hitches
U
انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com