Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
statehood
U
حالت ایالتی داشتن
spring
U
حالت فنری داشتن
concavity
U
حالت مقعر داشتن
springs
U
حالت فنری داشتن
convexly
U
حالت محدب داشتن
defensiveness
U
حالت دفاعی داشتن
speeds
U
حالت شانس خوب داشتن
speeding
U
حالت شانس خوب داشتن
speed
U
حالت شانس خوب داشتن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
having
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
owning
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
want
U
کم داشتن
have
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
bear
U
داشتن
owns
U
داشتن
owned
U
داشتن
own
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieve
U
داشتن
lacked
U
کم داشتن
lack
U
کم داشتن
bears
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
possess
U
داشتن
possesses
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
to have possession of
U
داشتن
doubting
U
شک داشتن
to possess
U
داشتن
to have
U
داشتن
to hold
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubt
U
شک داشتن
possessing
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
lacks
U
کم داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
holds
U
دردست داشتن
holds
U
نگاه داشتن
hold
U
دردست داشتن
hold
U
نگاه داشتن
loathe
U
نفرت داشتن از
to be in a state of a
U
بیم داشتن
to hang up
U
نگاه داشتن
loathed
U
نفرت داشتن از
to have a bee in ones bonnet
U
کک درتنبان داشتن
varies
U
فرق داشتن
vary
U
فرق داشتن
adjudge
مقرر داشتن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contested
U
اعتراض داشتن بر
contesting
U
اعتراض داشتن بر
loathes
U
نفرت داشتن از
contests
U
اعتراض داشتن بر
deals
U
سر و کار داشتن
to be in arrear
U
پس افت داشتن
withheld
U
دریغ داشتن
resides
U
اقامت داشتن
imported
U
اهمیت داشتن
reside
U
اقامت داشتن
long
U
:اشتیاق داشتن
long-
U
:اشتیاق داشتن
longed
U
:اشتیاق داشتن
longer
U
:اشتیاق داشتن
longest
U
:اشتیاق داشتن
to get the wind up
U
بیم داشتن
withhold
U
دریغ داشتن
inconsiderably
U
بی داشتن اهمیت
deal
U
سر و کار داشتن
functions
U
وفیفه داشتن
withholds
U
دریغ داشتن
functioned
U
وفیفه داشتن
function
U
وفیفه داشتن
ray
U
تشعشع داشتن
withholding
U
دریغ داشتن
to give support to
U
نگاه داشتن
longs
U
:اشتیاق داشتن
to have in stock
U
موجود داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
affords
U
استطاعت داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
hear
U
خبر داشتن
hears
U
خبر داشتن
in common
<idiom>
U
مسئولیت داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
in a rush
<idiom>
U
عجله داشتن
contradicted
U
تناقض داشتن با
contradicts
U
تناقض داشتن با
to be afraid
U
بیم داشتن
abominate
U
تنفر داشتن
affording
U
استطاعت داشتن
to have patience
U
شکیبایی داشتن
to have in view
U
در نظر داشتن
resided
U
اقامت داشتن
to have in remembrance
U
بخاطر داشتن
to have in remembrance
U
یاد داشتن
to rold in steem
U
محترم داشتن
protrude
U
برامدگی داشتن
protruded
U
برامدگی داشتن
afforded
U
استطاعت داشتن
afford
U
استطاعت داشتن
repute
U
شهرت داشتن
repute
U
اوازه داشتن
protruding
U
برامدگی داشتن
protrudes
U
برامدگی داشتن
to have an steem for
U
محترم داشتن
provides
U
مقرر داشتن
trail
U
دنباله داشتن
apprehend
U
بیم داشتن
apprehended
U
بیم داشتن
apprehending
U
بیم داشتن
apprehends
U
بیم داشتن
sends
U
ارسال داشتن
sends
U
اعزام داشتن
lends
U
معطوف داشتن
lend
U
معطوف داشتن
sending
U
ارسال داشتن
espousing
U
عقیده داشتن به
sends
U
گسیل داشتن
espouses
U
عقیده داشتن به
purposefully
U
با داشتن مقصود
to be in rapport
U
تماس داشتن
yield
U
ارزانی داشتن
yielded
U
ارزانی داشتن
to bear enmity
U
دشمنی داشتن
to bear any one a grudge
U
به کسی لج داشتن
to bear a grudge
U
لج یاکینه داشتن
yields
U
ارزانی داشتن
purposes
U
درنظر داشتن
to be in demand
U
طالب داشتن
tide
U
کشند داشتن
to be in debt
U
بدهی داشتن
espoused
U
عقیده داشتن به
espouse
U
عقیده داشتن به
to be in contact
U
تماس داشتن
line of sight
U
دیدمستقیم داشتن
to carry authority
U
نفوذیاقدرت داشتن
to bring good luck
U
شگون داشتن
purpose
U
درنظر داشتن
sparkles
U
تلالوء داشتن
sparkled
U
تلالوء داشتن
sparkle
U
تلالوء داشتن
panted
U
ضربان داشتن
pant
U
ضربان داشتن
aspire
U
هوش داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
aspire
U
ارزو داشتن
to drive at
U
قصد داشتن از
to drive at
U
توجه داشتن به
provide
U
مقرر داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com